کلمه جو
صفحه اصلی

pampering

انگلیسی به فارسی

مرموز، بناز پروردن، متنعم کردن


انگلیسی به انگلیسی

• spoiling, indulging, coddling, treating with extreme kindness

جملات نمونه

1. Months of pampering and the ridicule of my cousins had turned me inward.
[ترجمه ترگمان]ماه ها زندگی کردن و مسخره کردن پسر my مرا به درون خود کشیده بودند
[ترجمه گوگل]ماه هاى تسکین و خشم پسرعموها من را به سمت در آمد

2. I have never seen such luxuriant pampering of bodies.
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت چنین کیسه پر زرق و برق ندیده بودم
[ترجمه گوگل]من هرگز ندیده بودم که این بدنبال بدنامی

3. These are the pampering touches - they make your holiday special and add up to very good value for money.
[ترجمه ترگمان]اینها ناز و نوازش هستند - آن ها تعطیلات شما را خاص می کنند و به ارزش بسیار خوبی برای پول اضافه می کنند
[ترجمه گوگل]این ها لمس های خوشبختی هستند - آنها تعطیلات خاص خود را اختصاص می دهند و برای پول بسیار ارزشمند هستند

4. Youth is unduly busy with pampering the outer person. Horace
[ترجمه ترگمان]جوانان بی جهت با ناز و نوازش فرد بیرونی سرگرم هستند هوراس
[ترجمه گوگل]جوانان با اشتیاق به شخص بیرونی مشغول به کار هستند هوراس

5. "He was pampering the poor girls's lust for singularity and self-glorification" (Charles Kingsley).
[ترجمه ترگمان]او با ناز و نوازش، اشتیاق دختران فقیر برای منحصر بفرد بودن و تجلیل از خود (چارلز کینگزلی)را نوازش کرد
[ترجمه گوگل]'او از شهوت های دختران فقیر برای تکالیف و خودپرستی دلسرد شد' (چارلز کینگلی)

6. I'll spend my salary on pampering myself.
[ترجمه ترگمان]من خودم حقوقم را برای خودم خرج می کنم
[ترجمه گوگل]من حقوق خودم را به خودم می دهم

7. Kauai is not about pampering. It's about going natural and finding the nature within you.
[ترجمه ترگمان]Kauai در مورد ناز و نعمت نیست این در مورد طبیعی شدن و پیدا کردن طبیعت درون شما است
[ترجمه گوگل]کاوای در مورد خنده دار نیست این در مورد رفتن طبیعی و پیدا کردن ماهیت درون شما است

8. Pampering yourself is a great way to beat blue Monday.
[ترجمه ترگمان]این راه عالی برای زدن روز دوشنبه آبی است
[ترجمه گوگل]از بین رفتن خودتان یک راه عالی برای ضرب و شتم آبی دوشنبه است

9. You need to spend some time pampering yourself.
[ترجمه ترگمان]تو باید کمی وقتت رو با خودت بگذرونی
[ترجمه گوگل]شما باید برخی از وقت خود را از بین ببرید

10. Pampering parents often have spoilt children.
[ترجمه ترگمان]والدین pampering اغلب کودکان را لوس می کنند
[ترجمه گوگل]والدین فاسد اغلب کودکان را خراب کرده اند

11. Bit by bit, the price of pampering farmers is being paid, writes Tobias Buck.
[ترجمه ترگمان]توبیاس باک می نویسد: حقوق کشاورزان با ناز و نعمت ناچیز است
[ترجمه گوگل]Tobias Buck می نویسد: 'بیت بیتی، قیمت مزاج کشاورزان پرداخت می شود

12. I was not fond of pampering that susceptible vanity of his; but for once, and from motives of expediency, I would e'en soothe and stimulate it.
[ترجمه ترگمان]من علاقه ای به این ناز و ناز و خودخواهی او نداشتم، اما برای یک بار هم که شده بود، آن را آرام می کردم و او را تحریک می کردم
[ترجمه گوگل]من دوست داشتم از این غرور حساس او را لعنت کند؛ اما برای یک بار و از انگیزه های مطلوبیت، من آن را آرام و تحریک می کنم

13. Pampering, he says, a great deal of the stress out of business travel.
[ترجمه ترگمان]او می گوید، pampering، مقدار زیادی از استرس را از سفر تجاری خارج می کند
[ترجمه گوگل]او می گوید، از سفرهای کسب و کار به شدت از استرس استفاده می کند

14. He was pampering the poor girls's lust for singularity and self-glorification". "
[ترجمه ترگمان]او با ناز و نوازش، حرص دختران فقیر را برای منحصر بفرد بودن و تجلیل از خود پرورش داد
[ترجمه گوگل]او دلمشغولی دختران فقیر را برای تکالیف و شکوه و جلال خود از بین برد '

پیشنهاد کاربران

محبت و توجه افراطی - لوس کردن

خوش گذرانی

verb:
بناز پروردن ( pamper, pet )
متنعم کردن ( pamper )


کلمات دیگر: