ذبی دار، پشتی دار، پر، باد کرده، درشک چه دار، انباشت ه
padded
ذبی دار، پشتی دار، پر، باد کرده، درشک چه دار، انباشت ه
انگلیسی به فارسی
پاشیده شده، لایی گذاشتن، پیاده سفر کردن، قدم زدن، زیر پالگد کردن، بالسشتک زخم بندی، با آب و تاب گفتن، با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن
پشتی دار،پر،باد کرده،درشکچه دار،انباشته،بادکرده
انگلیسی به انگلیسی
• cushiony; cushioned, softened by the addition of cushions or padding
something that is padded has soft material on it or inside it which makes it less hard, protects it, or gives it a different shape.
something that is padded has soft material on it or inside it which makes it less hard, protects it, or gives it a different shape.
جملات نمونه
1. a padded chair
صندلی با رویه نرم
2. he padded the expense account
او در صورت هزینه ها دست برد (و آنها را بیشتر جلوه داد).
3. his speech was padded out with irrelevant material
نطق او پر از مطالب نامربوط بود.
4. the sofa is padded with soft rubber and leather
کاناپه با لاستیک و چرم نرم لایه گذاری شده است.
5. the trunk was padded with velvet
صندوق با مخمل تودوزی شده بود.
6. to make his paper longer, he padded it
برای اینکه رساله ی خود را طولانی تر کند آن را لفت و لعاب داد.
7. The shoulders of his jacket were padded out to make them look square.
[ترجمه ترگمان]شانه هایش گشاد شده بودند تا میدان را عوض کنند
[ترجمه گوگل]شانه های ژاکت او به صورت مربع به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]شانه های ژاکت او به صورت مربع به نظر می رسید
8. The reviewer padded out his review with a lengthy biography of the author.
[ترجمه ترگمان]ارزیاب بررسی خود را با یک زندگینامه طولانی از نویسنده انجام داد
[ترجمه گوگل]نظر سنجی را با بیوگرافی طولانی نویسنده نوشتم
[ترجمه گوگل]نظر سنجی را با بیوگرافی طولانی نویسنده نوشتم
9. It's a frame rucksack with a belt and padded shoulder straps.
[ترجمه ترگمان]این یک کوله پشتی قاب است با یک کمربند و یک تسمه چرمی
[ترجمه گوگل]این یک کوله پشتی قاب با کمربند و کمربند شانه ای است
[ترجمه گوگل]این یک کوله پشتی قاب با کمربند و کمربند شانه ای است
10. Padded shoulders are coming back, apparently.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که با درست کردن شانه ها، دوباره بر می گردد
[ترجمه گوگل]ظاهرا شانه های شانه باز می گردند
[ترجمه گوگل]ظاهرا شانه های شانه باز می گردند
11. She padded barefoot down the stairs.
[ترجمه ترگمان]با پای برهنه از پله ها پایین رفت
[ترجمه گوگل]او پله ها را پائین کشید
[ترجمه گوگل]او پله ها را پائین کشید
12. I often bumped into him as he padded the corridors.
[ترجمه ترگمان]همچنان که از راهروها بالا می رفت، اغلب به او برخورد می کردم
[ترجمه گوگل]من اغلب او را به عنوان او راه پله ها را پر کرد
[ترجمه گوگل]من اغلب او را به عنوان او راه پله ها را پر کرد
13. We padded the seat of chair with mane to make It'softer.
[ترجمه ترگمان]ما با یال بر روی صندلی نشستیم تا آن را نرم تر کنیم
[ترجمه گوگل]ما صندلی صندلی را با مامان خالی کردیم تا آن را پس بگیریم
[ترجمه گوگل]ما صندلی صندلی را با مامان خالی کردیم تا آن را پس بگیریم
14. The shoes are padded to protect the foot.
[ترجمه ترگمان]کفش ها برای محافظت از پای پیاده شده اند
[ترجمه گوگل]کفش برای محافظت از پا پاشیده شده است
[ترجمه گوگل]کفش برای محافظت از پا پاشیده شده است
15. An old worker spread his padded coat on the floor and insisted that I lie down for a while.
[ترجمه ترگمان]یک کارگر پیر کت padded را روی زمین پهن کرد و اصرار کرد تا مدتی دراز بکشم
[ترجمه گوگل]یک کارگر قدیمی کفپوشش را روی کف پهن کرد و اصرار داشت که برای مدتی دراز بکشم
[ترجمه گوگل]یک کارگر قدیمی کفپوشش را روی کف پهن کرد و اصرار داشت که برای مدتی دراز بکشم
16. The dog padded along next to its owner.
[ترجمه ترگمان]سگ کنار صاحبش رفت
[ترجمه گوگل]سگ در کنار مالک خود قرار داده شده است
[ترجمه گوگل]سگ در کنار مالک خود قرار داده شده است
پیشنهاد کاربران
خالی ، ( فضای خالی )
مثال : Padded Inputs به معنی ورودی های خالی
Use the padding property to add space inside the text field. برای اضافه کردن فضا داخل قسمت متن ، از ویژگی Padding استفاده کنید
مثال : Padded Inputs به معنی ورودی های خالی
Use the padding property to add space inside the text field. برای اضافه کردن فضا داخل قسمت متن ، از ویژگی Padding استفاده کنید
کلمات دیگر: