کلمه جو
صفحه اصلی

observation post


(ارتش) قرار گاه دیدبانی، دیدبان گاه

انگلیسی به فارسی

(ارتش) قرار گاه دیدبانی، دیدبانگاه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a forward military position from which the enemy can be observed and artillery fire can be directed.

• observation point, very high point from which one can survey the entire area

جملات نمونه

1. Capt. Warr found an excellent observation post, but our party was not so successful.
[ترجمه ترگمان]کاپیتان Warr یک پست بازرسی عالی پیدا کرد، اما حزب ما چندان موفق نبود
[ترجمه گوگل]سرهنگ وار یک پست دیدنی عالی پیدا کرد، اما حزب ما خیلی موفق نبود

2. It was some kind of an observation post or mast.
[ترجمه ترگمان]یک جور کشتی یا دکل دیده می شد
[ترجمه گوگل]این نوعی از مشاهدات پست یا مشت بود

3. He had found the observation post two miles beyond the outer rim of the Jabal Hamrin.
[ترجمه ترگمان]او دیده بود که دو مایل آن طرف حاشیه بیرونی the Hamrin است
[ترجمه گوگل]او پست ناظری را دو مایل فراتر از لبه بیرونی جبل حمرین پیدا کرده بود

4. The observers observed the UFO of the observation post.
[ترجمه ترگمان]ناظران متوجه این پست بازرسی شدند
[ترجمه گوگل]ناظران مشاهده UFO از پست مشاهده

5. This news has just been reported from the observation post.
[ترجمه ترگمان]این خبر از ایست بازرسی گزارش شده است
[ترجمه گوگل]این خبر فقط از پست مشاهدات گزارش شده است

6. The man I was relieving in the observation post was impatient when I arrived.
[ترجمه ترگمان]همان مردی که در پست دیده بانی مشغول کار بودم، از آمدن من بی تاب بود
[ترجمه گوگل]مردی که در محل مشاهدات تسلیم شد، هنگامی که وارد شدم بی صبری بود

7. Observation post on China's relentless and even the important people all over the world.
[ترجمه ترگمان]یک پست نظارت بر روی چین و حتی افراد مهم در سراسر جهان
[ترجمه گوگل]پست نظرسنجی در مورد مردم بی رحم و حتی مهم چین در سراسر جهان است

8. The working environment for guards at the observation post is very tough.
[ترجمه ترگمان]محیط کار برای نگهبانان در پست بازرسی بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]محیط کار برای نگهبانان در محل مشاهده خیلی سخت است

9. There could be other events, like the flamethrower attack on an observation post farther along the border.
[ترجمه ترگمان]رویداده ای دیگری مانند حمله flamethrower به یک پست بازرسی در امتداد مرز ممکن است
[ترجمه گوگل]می توان رخدادهای دیگری مانند حمله لرزان به یک ناحیه مشاهده در طول مرز وجود داشته باشد

10. 52Supplies for US Army troops overlook the Hindu Kush mountains at Observation Post Mustang in Kunar Province, Afghanistan.
[ترجمه ترگمان]۵۲ تجهیزات برای سربازان ارتش آمریکا از کوهستان های هندوکوش در مشاهده موستانگ Post در استان کونر افغانستان چشم پوشی می کنند
[ترجمه گوگل]52 برای سربازان ارتش ایالات متحده، کوه های هندو کوش را در ناحیه مشاهده پست موستانگ در ولایت کنر افغانستان نادیده می گیرند

11. 31Sergeant Matt Murray, 2 of Warwick, R. I., greets Second Lieutenant Andrew Ferrara while hiking up to an observation post on Sept. at Combat Outpost Monti in Kunar province.
[ترجمه ترگمان]۳۱ گروهبان مت موری ۲ از واریک، R من در روز ۲۳ سپتامبر، شاهزاده آندره فرارا، ستوان دوم، در حالی که به سمت یک پست بازرسی در ماه سپتامبر در Outpost مونتی مونتی مونتی Combat در استان کونار به سمت ایست بازرسی رفت
[ترجمه گوگل]31 استرالیا مات موری، 2 از وارویک، R I, در حالی که پیاده روی تا یک پست در سپتامبر در مونتی پس از مبارزه با مونته در ولایت کنر، دومین سرهنگ آندرو فرارا را فرا می خواند

12. At that moment three enemy trucks came within view of our observation post.
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه سه کامیون دشمن به سمت ایست بازرسی ما آمدند
[ترجمه گوگل]در آن لحظه سه کامیون دشمن در نظر گرفته شده بود

13. Secretary - General Kofi Annan said was a deliberate assault on a clearly marked ( UNIFIL ) observation post .
[ترجمه ترگمان]کوفی عنان، دبیر کل سازمان ملل متحد، گفت که حمله عمدی به یک ایست بازرسی مشخص و مشخص (UNIFIL)صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]کوفی عنان، دبیر کل سازمان ملل متحد، یک حمله عمدی به یک پست دیدنی (UNIFIL) واضح نشان داد

14. Payne and fellow researchers shot this footage in Africa from atop an observation post.
[ترجمه ترگمان]دکتر پین و محققان هم کار این فیلم را از فراز یک پست بازرسی در آفریقا به ضرب گلوله کشتند
[ترجمه گوگل]پین و همکارانش این فیلم را در آفریقا از یک پست مشاهدات شلیک کردند


کلمات دیگر: