کلمه جو
صفحه اصلی

occipital


(کالبد شناسی)، وابسته به استخوان پس سری، قمحدوی

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) وابسته به استخوان پسسری، قمحدوی


(کالبدشناسی) رجوع شود به: occipital bone


گوشه گیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or located near the back of the head and skull.
اسم ( noun )
مشتقات: occipitally (adv.)
• : تعریف: the bone that forms the back and part of the base of the skull; occipital bone.

• bone of the back of the skull
of the back part of the head; of the bone at the base of the skull

جملات نمونه

1. Dull frontal headache, occipital headache; pain in the jaws go to the head.
[ترجمه ترگمان]سردرد خفیفی، سردرد خوشه ای، سردرد، درد در آرواره هایش به سر می رود
[ترجمه گوگل]سردرد پیشانی، سردرد گوش داخلی؛ درد در فک ها به سر می رود

2. The occipital bone is well developed, without protruding too much.
[ترجمه ترگمان]استخوان پس سر، بدون اینکه بیش از حد جلو آمده باشد، به خوبی توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]استخوان گوشه ای به خوبی توسعه یافته است، بدون اینکه بیش از حد بیرون زده شود

3. Tissue, Cytoplasmic Protein, Human Adult Normal, Brain, Occipital Lobe.
[ترجمه ترگمان]بافت، پروتئین Cytoplasmic، مغز انسان بالغ، مغز، بخش پس سر
[ترجمه گوگل]بافت، پروتئین سیتوپلاسمی، عضلانی بزرگسالان انسان، مغز، لوب واژن

4. Diagnosis and Treatment of Giant Greater Occipital Cistern ( Report of 30 Cases ).
[ترجمه ترگمان]تشخیص و درمان of Occipital بزرگ Giant (گزارش ۳۰ مورد)
[ترجمه گوگل]تشخیص و درمان مخزن بزرگ غده فوق کلیه (گزارش از 30 مورد)

5. Almost all the patients had symptoms of occipital nerve entrapment, among which about 7 3%(242 cases) patients had greater and lesser occipital large involved.
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه بیماران مبتلا به entrapment عصبی پس سر هستند، که در بین آن ها حدود ۷ درصد (۲۴۲ مورد)بیماران بخش پس سر کمتری دارند
[ترجمه گوگل]تقریبا تمام بیماران دچار علائم انسداد عصب اکسیپیتال بودند که در حدود 7 3٪ (242 مورد) بیماران دچار مشکلات بزرگ و کوچکی بودند

6. Occipital lobe infarction is another important cause.
[ترجمه ترگمان]بخش پس سر یک دلیل مهم دیگر است
[ترجمه گوگل]انفارکتوس حصله شکمی یکی دیگر از علل مهم است

7. Tissue, Total Protein, Monkey (Simian) Adult Normal, Brain, Occipital Lobe.
[ترجمه ترگمان]بافت بدن، پروتئین کامل، میمون (simian)بزرگ سال، مغز، بخش پس سر
[ترجمه گوگل]بافت، کل پروتئین، میمون (Simian) بزرگسالان طبیعی، مغز، لوب Occipital

8. Subdivide with a horizontal parting below the occipital.
[ترجمه ترگمان]که با یه جدایی افقی از قسمت پس سری حرکت میکنه
[ترجمه گوگل]با تقسیم افقی زیر قفسه سینه تقسیم کنید

9. Occipital screws also associated with the potential for intracranial complications.
[ترجمه ترگمان]پیچ های پس سر همچنین با پتانسیل برای عوارض جانبی مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]پیچ های پیچ و مهره نیز با پتانسیل عوارض داخل جمجمه همراه است

10. The occipital bone is very prominent. The head is surmounted by a topknot of long silky hair.
[ترجمه ترگمان]استخوان پس سر بسیار مهم است سر بر سر یک تار موی بلند ابریشمی قرار دارد
[ترجمه گوگل]استخوان گوشه بسیار برجسته است سر با یک دست بلند از موهای بلند ابریشمی برداشته شده است

11. The angles formed by splenium corporis callosi and occipital forceps were measured in FA maps.
[ترجمه ترگمان]زاویه های تشکیل شده توسط splenium corporis callosi و forceps occipital در نقشه های FA اندازه گیری شدند
[ترجمه گوگل]زوایای تشکیل شده توسط splenium corporis callosi و فورسپس های اوسیپیتال در نقشه های FA اندازه گیری شد

12. Results Mastoid process, jugular fossa, and occipital condyle were important signs.
[ترجمه ترگمان]نتایج فرآیند mastoid، fossa jugular و condyle condyle نشانه های مهمی بودند
[ترجمه گوگل]نتایج: روند مادوئید، فسک ژوگولار و کادیل کاسپیتال، نشانه های مهم بودند

13. For some poorly understood reason, this most often involves the visual areas of the occipital cortex.
[ترجمه ترگمان]برای برخی دلایل خوب درک شده، این اغلب شامل نواحی بصری قشر پس سر است
[ترجمه گوگل]برای بعضی از دلایل ضعیف، این اغلب شامل نقاط بصری قشر گوش داخلی گوش می شود

14. Yeremi, in his bubble, likewise cannoned askew into the occipital portion of the head.
[ترجمه ترگمان]Yeremi در حبابی او نیز به سمت بخش پس سری حرکت کرده بود
[ترجمه گوگل]Yeremi، در حباب خود، به همین ترتیب، به سمت گوشه ای از سر می چسبد

15. Crossing the hind part of the cranium there is in some insects an occipital suture.
[ترجمه ترگمان]قسمت عقب جمجمه در بعضی از حشرات an پس سر قرار دارد
[ترجمه گوگل]عبور از قسمت انتهایی قارون در برخی از حشرات یک سوزن عقده ای وجود دارد

پیشنهاد کاربران

پس سری


کلمات دیگر: