کلمه جو
صفحه اصلی

landscape


معنی : چشم انداز، منظره، خاکبرداری وخیابان بندی کردن، دور نما، با منظره تزئین کردن
معانی دیگر : چشم افکن، زمین چهر، نقاشی یا عکس منظره، تابلو طبیعت، زمین چهرنما، (با خاکبرداری یا خاکریزی و گلکاری و غیره) زمین آرایی کردن، محوطه سازی کردن، گلشن سازی کردن، شاخه ای از عکاسی یا نقاشی یا فیلمبرداری و غیره که با نشان دادن مناظر طبیعی سر و کار دارد، باغداری خاکبرداری وخیابان بندی کردن

انگلیسی به فارسی

دورنما، منظره، چشم انداز


با منظره تزئین کردن


(باغداری) خاکبرداری و خیابان بندی کردن


چشم انداز، منظره، خاکبرداری وخیابان بندی کردن، دور نما، با منظره تزئين کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a stretch of scenery, usu. rural, that is visible from one viewpoint.
مترادف: scenery, view
مشابه: countryside, outlook, panorama, prospect, vista

(2) تعریف: a pictorial representation of such a view.
مشابه: painting, panorama, picture, scene, sketch

(3) تعریف: the branch of art comprising such representations.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: landscapes, landscaping, landscaped
• : تعریف: to alter the appearance of a piece of land by changing its contours, planting trees and shrubs, and the like.
مشابه: garden, plant
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to design land alterations and plantings as a profession.

• view, scenery; photograph of scenery; painting or drawing of scenery; horizontal page orientation; printing widthwise on a page (computers)
design gardens or large areas of land, beautify an area of land (by planting trees, flowers, etc.); work as a landscape gardener
the landscape is everything that you can see when you look across an area of land, including hills, rivers, buildings, and trees.
the landscape of a particular situation is its background and all the features that affect it.
a landscape is a painting of the countryside.
if an area of land is landscaped, someone alters it to create a pleasing effect, for example by creating different levels and planting trees and bushes.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] منظره طبیعی
[کامپیوتر] نمای افقی - نوعی جهت دهی کاغذ به صورتی که پهنای آن بیشتر از ارتفاع آن باشد، مانند نقاشی با نمای افقی . یعنی، موقعیت دهی کاغذ از سمت طول است ( بر خلاف موقعیت دهی عمودی یا عرضی) . معمولاً چاپگرهای لیزری، گزینه ای از چاپ عمودی یا افقی تصویر را ارائه می دهند.
[زمین شناسی] منظره طبیعی
[خاک شناسی] چشم انداز
[آب و خاک] چشم انداز، منظر

مترادف و متضاد

countryside; picture of countryside


Synonyms: mural, outlook, painting, panorama, photograph, prospect, scene, scenery, sketch, view, vista


چشم انداز (اسم)
view, prospect, perspective, scene, overlook, outlook, look-out, scenery, landscape, panorama, vista

منظره (اسم)
object, vision, sight, view, prospect, perspective, picture, scene, outlook, scenery, landscape, spectacle

خاکبرداری وخیابان بندی کردن (اسم)
landscape

دور نما (اسم)
prospect, outlook, look-out, landscape, vista

با منظره تزئین کردن (فعل)
landscape

جملات نمونه

the mountainous landscape of Niasar

چشم‌انداز کوهستانی نیاسر


landscape painting

نقاشی مناظر طبیعی


She paints both landscapes and seascapes.

او هم مناظر زمینی و هم مناظر دریا را به تصویر می‌کشد.


1. landscape painting
نقاشی مناظر طبیعی

2. a landscape deeply imbued with shadow
منظره ای که عمیقا سایه اندازی شده بود

3. a monotonous landscape
منظره ی ملالت انگیز

4. a rough landscape
منظره ی پرپستی و بلندی

5. the mountainous landscape of niasar
چشم انداز کوهستانی نیاسر

6. homa described the landscape
هما منظره را توصیف کرد.

7. the disfigurement of landscape with high walls
زشت سازی منظره با ساختن دیوارهای بلند

8. the most stricken landscape i had ever seen
ویرانترین منظره ای که تا آن موقع دیده بودم

9. to paint a landscape
منظره ای را کشیدن

10. rustic houses dotted the landscape
خانه های روستایی چشم انداز را نقطه نقطه کرده بودند.

11. we planted trees to improve the landscape
برای بهتر کردن منظره درختکاری کردیم.

12. he stood there and contemplated the river landscape
او آنجا ایستاد و در بحر منظره ی رودخانه فرو رفت.

13. that shack is a blot on the landscape
آن کلبه منظره را خراب کرده است.

14. He stood on the hill surveying the landscape.
[ترجمه ترگمان]روی تپه ایستاده بود و منظره منظره را تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]او روی تپه ایستاده بود و چشم انداز را بررسی می کرد

15. The landscape is dotted with the tents of campers and hikers.
[ترجمه ترگمان]این منظره با چادرهای campers و راهپیمایان پوشیده شده است
[ترجمه گوگل]چشم انداز با چادر گردشگران و مسافران قرار دارد

16. The cottages harmonize well with the landscape.
[ترجمه ترگمان]کلبه ها با منظره هماهنگ و هماهنگ به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]کلبه با منظره هماهنگ است

17. The political landscape of the country has changed since unemployment rose.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز سیاسی کشور از زمان بالا رفتن بیکاری تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]چشم انداز سیاسی کشور با افزایش بیکاری تغییر کرده است

18. We moved to Northamptonshire and a new landscape of hedges and fields.
[ترجمه ترگمان]به نورثمتنشر و منظره جدیدی از پرچین ها و مزرعه شروع کردیم
[ترجمه گوگل]ما به Northamptonshire نقل مکان کردیم و یک چشم انداز جدید از هجاها و زمینه ها

19. The landscape was grey and stark.
[ترجمه ترگمان]منظره خاکستری و خشک بود
[ترجمه گوگل]چشم انداز خاکستری و شفاف بود

20. We can expect changes in the political landscape.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم انتظار تغییرات در چشم انداز سیاسی را داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم تغییرات در منظر سیاسی را انتظار داشته باشیم

21. He felt great awe for the landscape.
[ترجمه ترگمان]او برای این منظره ابهت و ابهت زیادی احساس می کرد
[ترجمه گوگل]او احساس خوبی برای چشم انداز احساس کرد

22. Increased population has transformed the landscape.
[ترجمه ترگمان]افزایش جمعیت باعث تغییر چشم انداز شده است
[ترجمه گوگل]افزایش جمعیت چشم انداز را تغییر داده است

We planted trees to improve the landscape.

برای بهتر کردن منظره درختکاری کردیم.


This garden has been landscaped well.

محوطه‌سازی این باغ به‌خوبی انجام شده‌است.


پیشنهاد کاربران

زمینی که به نحوی اصلاح شده و تغییر کرده
به کسی که این کار رو می کنه landscaper میگن.

landscape ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: منظر
تعریف: عرصه ای مشخص متشکل از پاره چینی از چند بوم سازگان و زمین چهر و اجتماعات گیاهی، فارغ از هرگونه مرزبندی و حصارکشی غیرطبیعی|||متـ . چشم انداز 1

[رایانه]
افقی ، خوابیده ، به پهلو

پهنه، مناظر، پهنه طبیعی، گستره طبیعی

the appearance of an area; what an area looks like

منظره طبیعت

[ریاضی]
مکانیابی, موقعیت یابی

سرزمین

افقی
متضاد عمودی

افقی

نقاشی از طبیعت

زمین سیما

سیمای سرزمین

زبان انگلیسی با فارسی، زمین تا آسمان فرق داره، معمولا این کلمات در موقع آپلود تصاویر یا فیلم، توسط برنامه ها، پیشنهاد میشه که نمیتوانیم انو دقیقا به فارسی، ترجمه کنیم، چرا اینکه کلا از مدار ِ مفهوم اون جمله، خارج میشیم، باید بفهمیم که در چنین مواقعی، ما به اون چی میگیم.
مثال:
landscape or portrait
حتماً نباید بگیم که"نقاشی یا منظره" باید بگیم: عمودی یا افقی
اینستاگرام
esiknauf. ir

فضای سبز

منظره دیدن

the business landscap
فضای کسب و کار

چشم انداز ، دورنما

مهارت

مناظر طبیعی


کلمات دیگر: