underfoot - معنی "underfoot"

انگلیسی به فارسی

در زیرپا، قسمت کف پا، بطور پنهانی، جلو راه

زیر پاها، بطور پنهانی، در زیر پا، جلو راه

انگلیسی به انگلیسی

صفت و ( adjective, adverb )

• (1) تعریف: under or below the feet.
• متضاد: overhead

• (2) تعریف: obstructing movement or getting in others' way, as a small child or animal.

• under the foot or feet, underneath, on the ground
under the feet; in the way
you describe something as underfoot when you are standing or walking on it.
if you trample or crush something underfoot, you spoil or destroy it by treading on it.

دیکشنری تخصصی

[سینما] ماکو

مترادف و متضاد

بطور پنهانی (قید)

underfoot

در زیر پا (قید)

underfoot

جلو راه (قید)

underfoot

جملات نمونه

1. to trample flowers underfoot

گل ها را زیر پا لگد کردن

2. camels squelched the peaches underfoot

شترها هلوها را زیر پا له کردند.

3. the worm was trodden underfoot

کرم زیر پا له شد.

4. he mashed out his cigaret underfoot

او سیگارش را با پا له کرد.

5. The grass was cool and pleasant underfoot.

[ترجمه ترگمان]زمین زیر زمین خنک و مطبوع بود
[ترجمه گوگل]چمن سرد و دلپذیر بود

6. He trod the golden beetle underfoot.

[ترجمه ترگمان]زیر پایش سوسک طلایی را لگد کرد
[ترجمه گوگل]او سوسک طلایی را زیر پا گذاشت

7. The snow underfoot wassoft and deep.

[ترجمه ترگمان]برف زیر پایمان سخت و عمیق است
[ترجمه گوگل]برف زیر آب بود و عمیق بود

8. He saved a little girl from being trampled underfoot in the rush for the fire exit.

[ترجمه ترگمان]او یک دختر کوچولو را نجات داد که زیر پا له شد و به سمت خروجی آتش دوید
[ترجمه گوگل]او یک دختر کوچک را نجات داد که در عجله برای خروج آتش از زیر پایش بکاهد

9. He carelessly trod the lady beetle underfoot.

[ترجمه ترگمان]او با بی اعتنایی پا پا پا پا را لگد کرد
[ترجمه گوگل]او بی دقتی سوسک خانم را زیر پا گذاشت

10. The ground was dry and firm underfoot.

[ترجمه ترگمان]زمین زیر پایش خشک و محکم بود
[ترجمه گوگل]زمین خشک و پایدار بود

11. Fallen riders were trampled underfoot by the charging horses.

[ترجمه ترگمان]سواران را در زیر پای اسب ها لگدمال می کردند
[ترجمه گوگل]سواران افتادن توسط اسب شارژ در زیر کمر قرار گرفتند

12. Their interests and rights had been trampled underfoot.

[ترجمه ترگمان]منافع و حقوق آن ها زیر پا له شده بود
[ترجمه گوگل]منافع و حقوق آنها زیر پا گذاشته شده است

13. The children were in danger of being trampled underfoot in the crowd.

[ترجمه ترگمان]بچه ها در میان جمعیت زیر پای خود را لگدمال می کردند
[ترجمه گوگل]کودکان در معرض خطر از دست دادن در جمعیت بودند

14. The wet wood is very slippery underfoot.

[ترجمه ترگمان]زمین مرطوب زیر پای لیز است
[ترجمه گوگل]چوب مرطوب بسیار شل کننده زیر پا است

15. Many people were trampled/crushed underfoot when the police tried to break up the demonstration.

[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم زیر پا له شدند وقتی که پلیس سعی کرد تظاهرات را درهم بشکند
[ترجمه گوگل]وقتی پلیس سعی کرد تا تظاهرات را متوقف کند، بسیاری از مردم زیر پا گذاشتند

to trample flowers underfoot

گل‌ها را زیر پا لگد کردن

پیشنهاد کاربران

مزاحم شدن و جلوی دست پای کسی بودن. . .