کلمه جو
صفحه اصلی

zoom


معنی : زوم، با صدای وزوز حرکت کردن، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن، وزوز
معانی دیگر : (دوربین و غیره) دارای عدسی زوم، دارای قدرت زوم کردن، زوم دار، وز وز کردن، با صدای ((زز)) حرکت کردن، ((زز)) کردن، (هواپیما) با زاویه ی تقریبا عمود اوج گرفتن، راستاویز کردن، بلند شدن، بالا رفتن، (دوربین عکاسی و فیلم برداری و غیره) زوم کردن، متمرکز کردن روی-، صدای ((زز))، رجوع شود به: zoom lens، (دوربین و غیره) زوم، هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن، در فیلمبرداری فاصله عدسی را کم و زیادکردن

انگلیسی به فارسی

هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن، زوم،با صدای وزوز حرکت کردن، وزوز، بسرعت ترقی کردن یابالا رفتن، (در فیلمبرداری) فاصله عدسی را کم و زیادکردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: zooms, zooming, zoomed
(1) تعریف: to move quickly or rapidly while making a low-pitched humming sound.
مشابه: whiz, zing

- The cars zoomed around the racetrack.
[ترجمه گنج جو] ماشین ها مسیر مسابقه ی اتومبیل رانی را با صدای گوشخراشی می پیمودن.
[ترجمه ترگمان] اتومبیل ها در مسیر مسابقه حرکت می کردند
[ترجمه گوگل] اتومبیل ها در اطراف مسابقه ی مسابقه ای بزرگ شده اند

(2) تعریف: to soar suddenly and sharply upwards, as in an airplane.
مترادف: rocket, skyrocket, soar
مشابه: ascend, climb, rise

- Food prices zoomed after the drought.
[ترجمه ب گنج جو] خشکسالی باعث شد قیمت ارزاق عمومی سرسام آور جهش پیدا کنه.
[ترجمه ترگمان] قیمت مواد غذایی پس از خشکسالی به پرواز درآمد
[ترجمه گوگل] قیمت مواد غذایی پس از خشکسالی افزایش یافت

(3) تعریف: to greatly increase or decrease the magnification of an image to be photographed, either by moving toward or away from it or by using a zoom lens.
مشابه: magnify
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to soar upwards suddenly and sharply.
مترادف: skyrocket
مشابه: rise
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of soaring suddenly and sharply upwards.
مترادف: soar
مشابه: ascent, climb, rise

(2) تعریف: a low-pitched humming sound made while moving quickly.
مشابه: buzz, drone, hum, zip

• moving speedily; moving with a low buzzing sound; buzzing sound; climbing at a sharp incline; camera lens enabling variation of image size; enlargement of a computer screen image simulating change in proximity
pass by suddenly with a humming sound; rise suddenly; use a zoom lens (e.g. in photography)
if you zoom somewhere, you go there very quickly; an informal word.
if something such as prices or sales zoom to a high level, they reach that level very quickly; an informal word.
if a camera zooms in on the thing being photographed, it gives a close-up picture of it.

دیکشنری تخصصی

[سینما] زوم - عدسی برشی - عدسی ترکیبی یا متحرک زوم - عدسی زوم - نزدیک شدن یا دور شدن دوربین به سوژه
[کامپیوتر] بزرگ نمایی - بررسی ناحیه ی کوچکی از سند از فاصله ی نزدیک . مقدار بزرگ نمایی معمولاً به صورت درصد بیان شده و در یک خط وضعیت نشان داده می شود. افزایش بزرگ نمایی را zoom in و برگرداندن آن را به حالت عادی zoom out میگویند.
[برق و الکترونیک] بزرگ نمایی بزرگ کردن بخشی از تصویر تلویزیون یامونیتور کامپیوتر به طور الکترونیکی . - پزرگ نمایی
[زمین شناسی] بزرگ نمایی - نرمافزار یا سختافزاری که امکان نمایش نواحی پی در پی کوچکتر (zoom in) یا پی در پی بزرگتر (zoom out) تصویر را روی دستگاه نمایش تعاملی فراهم میآورد
[ریاضیات] اندازه نمایی
[سینما] زوم کردن

مترادف و متضاد

زوم (اسم)
zoom

با صدای وزوز حرکت کردن (فعل)
zoom

بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن (فعل)
zoom

فاصله عدسی را کم و زیاد کردن (فعل)
zoom

وزوز (فعل)
buzz, drone, zoom

move very quickly


Synonyms: buzz, dart, dash, dive, flash, fly, hum, hurtle, outstrip, rip, rocket, rush, shoot, shoot up, skyrocket, speed, streak, surge, tear, whirl, whiz, zip


Antonyms: decelerate, slow


جملات نمونه

1. a zoom telescope
تلسکوپ زوم دار

2. If you zoom out at this point, we shall get a view of the whole square.
[ترجمه سید مصطفی] اگر شما تمرکز نگاهتان را از یک نقطه به عقب تر برگردانید، می توانید دید وسیعتری ازمیدان یا محوطه داشته باشید
[ترجمه ترگمان]اگر در این نقطه زوم کنید، نگاهی به کل میدان خواهیم داشت
[ترجمه گوگل]اگر شما در این نقطه کوچک میشوید، باید یک منظره از کل میدان داشته باشیم

3. Film the whole building first, then zoom in on the door.
[ترجمه ترگمان]ابتدا کل ساختمان را فیلم کنید، سپس روی در زوم کنید
[ترجمه گوگل]ابتدا تمام ساختمان را فیلم برداری کنید، سپس روی درب بزنید

4. He would zoom up to junctions and brake hard/sharply at the last minute.
[ترجمه ترگمان]او در دقیقه آخر به سرعت به سمت نقطه اتصال و ترمز حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]او به اتصالات زوم می کند و در آخرین لحظه سخت / شدید می شود

5. Overnight trading caused share prices to zoom .
[ترجمه ترگمان]معاملات شبانه باعث به اشتراک گذاری قیمت سهام شد
[ترجمه گوگل]معاملات شبانه باعث افزایش قیمت سهام شد

6. I live near an airport and the zoom of passing planes can be heard night and day.
[ترجمه ترگمان]من در نزدیکی یک فرودگاه زندگی می کنم و زوم صفحات عبور می تواند در شب و روز شنیده شود
[ترجمه گوگل]من در نزدیکی یک فرودگاه زندگی می کنم و زوم هواپیما را می توان در شب و روز شنید

7. The on-off and zoom buttons are positioned separately, adjacent to the handgrip.
[ترجمه ترگمان]کلیدهای on و زوم به طور جداگانه در مجاورت the قرار دارند
[ترجمه گوگل]دکمه های روشن و خاموش به طور جداگانه، در کنار دستگیره قرار می گیرند

8. They have a marked tendency to zoom up into a steep climbing attitude if they are allowed to do so.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل خاصی دارند که اگر مجاز به انجام این کار هستند، در یک گرایش صعود شیب دار بالا بروند
[ترجمه گوگل]آنها تا زمانی که مجاز به انجام این کار هستند، تمایل مشخصی دارند تا به نگرش صعود تیزانه نزدیک شوند

9. Zoom! Along the sides of the compound is a rusty museum of amazing automotive design.
[ترجمه ترگمان]زوم! در امتداد هر دو طرف مجتمع، یک موزه کهنه از طراحی اتومبیل دیده می شود
[ترجمه گوگل]بزرگنمایی! در کنار دوچرخه، موزه زنگ زده طراحی طراحی شگفت انگیز است

10. With the aid of a zoom binocular microscope, small-scale sedimentary structures, such as graded bedding, can be viewed.
[ترجمه ترگمان]با کمک میکروسکوپ binocular زوم، ساختارهای sedimentary با مقیاس کوچک مانند بس تر مدرج تابعی را می توان مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]با کمک میکروسکوپ دوچشمی زوم زوم، ساختارهای رسوبی کوچک مانند ملافه های مرتفع مشاهده می شود

11. Zoom around the galaxy fending off Tie Fighters.
[ترجمه ترگمان]زوم به اطراف کهکشان شروع به دور زدن جنگنده ها می کند
[ترجمه گوگل]زوم در اطراف کهکشان را از بین می برد

12. Observers can zoom in or out to understand overall patterns.
[ترجمه ترگمان]ناظران می توانند برای درک الگوهای کلی به داخل یا خارج زوم کنند
[ترجمه گوگل]ناظران می توانند برای فهم الگوهای کلی زوم کنند

13. One close-up taken with a zoom lens.
[ترجمه ترگمان]یک لنز زوم شده با یک لنز زوم
[ترجمه گوگل]یک نزدیک با لنز زوم گرفته شده است

14. Nikon use an optical zoom lens that has a 5x range.
[ترجمه ترگمان]نیکون از یک لنز زوم نوری استفاده می کند که دارای یک محدوده ۵ x است
[ترجمه گوگل]نیکون از لنز زوم اپتیکال استفاده می کند که محدوده 5x دارد

15. Also, there are only two zoom levels, which limit your ability to view a particular area.
[ترجمه ترگمان]هم چنین تنها دو سطح زوم وجود دارد که توانایی شما برای دیدن یک منطقه خاص را محدود می کند
[ترجمه گوگل]همچنین، تنها دو سطح زوم وجود دارد که توانایی شما برای مشاهده یک منطقه خاص را محدود می کند

a zoom telescope

تلسکوپ زومدار


پیشنهاد کاربران

زوم کردن

بلندشدن. اوج گرفتن

یه عمل تو فیلمبرداریه. . .

He zoomed out of nowhere in his new fighter.
ناگهان سروکله اش با جنگنده جدیدش پدیدار می شد.

زومیدن.
م. ث
در گوشی های سامسونگ، هرچه بیشتر می زومی، کیفیت عکس بدتر می شه.

باسرعت حرکت کردن


کلمات دیگر: