کلمه جو
صفحه اصلی

gateway


معنی : مدخل، دروازه
معانی دیگر : درون راه، وسیله ی دستیابی، راهگاه، راه درب دار، راه جلو دروازه، هشتی

انگلیسی به فارسی

(الکترونیک، کامپیوتر) اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دو شبکه ارتباطی متفاوت و مجزا را به هم وصل می کند، دروازه، گذرگاه، درگاه، مسیر دریچه


دروازه، مدخل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an opening or passageway that may be closed by means of a gate.

(2) تعریف: a place or point that provides access to something.
مشابه: door, threshold

- That job is the gateway to success.
[ترجمه ترگمان] این شغل دروازه ای به موفقیت است
[ترجمه گوگل] این کار دروازه ای برای موفقیت است

• american corporation headquartered in california, manufacturer and distributor of personal computer systems and related equipment
entrance, portal; passage; computer which connects two networks (computers)
a gateway is an entrance where there is a gate.
something that is considered the entrance to a larger or more important thing can be described as the gateway to the larger thing.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] دروازه ؛ گذرگاه ؛ مسیر دریچه ،اتصال میان دو شبکه نامتشابه کامپیوتری که دو شبکه ارتباطی متفاوت و مجزا را به هم وصل می کند - دروازه - اتصال میان شبکه های مختلف کامپیوتری .
[برق و الکترونیک] دروازه، مدخل، راهرو

مترادف و متضاد

مدخل (اسم)
access, entry, portal, entrance, gateway, gate, entree, mouth, firth, estuary, foreword, ostium

دروازه (اسم)
portal, gateway, gate, goal

جملات نمونه

1. the khyber pass was considered to be the gateway to india
گردنه ی خیبر راه دستیابی به هند تلقی می شد.

2. He walked across the park and through a gateway.
[ترجمه ترگمان]از پارک گذشت و از دروازه عبور کرد
[ترجمه گوگل]او در سراسر پارک و از طریق دروازه راه می رفت

3. They turned through the gateway on the left.
[ترجمه ترگمان]از دروازه سمت چپ پیچیدند
[ترجمه گوگل]آنها از طریق دروازه در سمت چپ حرکت کردند

4. St. Louis is the gateway to the West.
[ترجمه ترگمان]اس تی لوئیس دروازه غرب است
[ترجمه گوگل]سنت لوئیس دروازه ای به غرب است

5. Don't stand there blocking the gateway!
[ترجمه ترگمان]اونجا واینسا و جلوی دروازه رو بگیر!
[ترجمه گوگل]دروغ را مسدود نکن!

6. A man collected tolls at the gateway.
[ترجمه ترگمان]مردی tolls را در دم دروازه جمع کرد
[ترجمه گوگل]یک مرد عوارض را در دروازه جمع آوری کرد

7. Lyons is the gateway to the Alps for motorists driving out from Britain.
[ترجمه ترگمان]لیون دروازه رشته کوه های آلپ برای رانندگانی است که از بریتانیا بیرون رانده می شوند
[ترجمه گوگل]Lyons دروازه ای برای آلپ برای رانندگان رانندگی از بریتانیا است

8. A good education is the gateway to success.
[ترجمه ترگمان]آموزش خوب، دروازه موفقیت است
[ترجمه گوگل]آموزش خوب دروازه ای برای موفقیت است

9. Manchester is known as the gateway to the north.
[ترجمه ترگمان]منچستر بعنوان دروازه شمال شناخته می شود
[ترجمه گوگل]منچستر به عنوان دروازه ای به شمال شناخته می شود

10. Increasingly our role is as a gateway to information.
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، نقش ما به عنوان یک دروازه برای اطلاعات است
[ترجمه گوگل]نقش ما به عنوان یک دروازه به اطلاعات بیشتر است

11. The port of Dover is England's gateway to Europe.
[ترجمه ترگمان]بندر دوور، دروازه ورود به اروپا است
[ترجمه گوگل]بندر دوور دروازه انگلیس به اروپا است

12. Twin towers flanked the castle gateway.
[ترجمه ترگمان]دو برج در دو طرف دروازه قلعه
[ترجمه گوگل]برج های دوقلو دروازه قلعه را به هم زدند

13. The narrow gateway left me little margin for error as I reversed the car.
[ترجمه ترگمان]همان طور که ماشین را برعکس می کردم، دروازه باریک، حاشیه ای برایم باقی گذاشت
[ترجمه گوگل]دروازه باریک حاشیه ای برای خطا به من داد تا ماشین را عوض کنم

14. A good education can be the gateway to success.
[ترجمه ترگمان]آموزش خوب می تواند دروازه موفقیت باشد
[ترجمه گوگل]آموزش خوب می تواند دروازه ای برای موفقیت باشد

15. Hard work is the gateway to success.
[ترجمه ترگمان]کار سخت، دروازه موفقیت است
[ترجمه گوگل]کار سخت دروازه ای برای موفقیت است

the Khyber pass was considered to be the gateway to India.

گردنه‌ی خیبر راه دستیابی به هند تلقی می‌شد.


payment gateway

درگاه پرداخت


پیشنهاد کاربران

درگاه، ورودی

گذرگاه

اول کار ، مثلا اون پاتوق اول کارشونه

gateway ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: درواره
تعریف: 1. افزاره‏ای که بین شبکه‏های رایانه‏ای با پروتکل های متفاوت ارتباط برقرار می‏کند|||2. در شبکۀ مخابراتی، افزاره یا نرم‏افزاری که مقصد بسته‏های اطلاعاتی یا پیام ها را تعیین می‏کند


کلمات دیگر: