1. a reciprocal pronoun
ضمیر دوسویه
2. the reciprocal affection of moving bodies
گرایش متقابل اجسام در حال حرکت
3. they agreed to extend reciprocal previleges to each other's citizens
آنان توافق کردند که به شهروندان یکدیگر امتیازات متقابل بدهند.
4. she is hoping for a reciprocal favor
او به لطف متقابل چشم دوخته است.
5. how good it would be if love were reciprocal
چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی
6. He spoke of the necessity for a reciprocal relationship that would be useful for all sides.
[ترجمه ترگمان]او از ضرورت یک رابطه متقابل سخن گفت که برای همه طرفین مفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]او از ضرورت روابط متقابل است که برای همه طرف مفید است
7. The two colleges have a reciprocal arrangement whereby students from one college can attend classes at the other.
[ترجمه ترگمان]دو کالج یک ترتیب متقابل دارند که به موجب آن دانش آموزان از یک دانشکده می توانند در کلاس ها شرکت کنند
[ترجمه گوگل]دو کالج دارای روابط متقابل هستند که دانشجویان از یک کالج می توانند در کلاس های دیگر شرکت کنند
8. Anita had a reciprocal arrangement with her brother-each would take care of the other's children if the need arose.
[ترجمه ترگمان]در صورت نیاز، آنیتا a متقابل با برادرش داشت و هر کدام از بچه های دیگر مراقبت می کردند
[ترجمه گوگل]آنیتا با برادرش هماهنگی متقابل داشته است؛ هرکسی در صورت نیاز، از فرزندان دیگر مراقبت خواهد کرد
9. Such treaties provide reciprocal rights and obligations.
[ترجمه ترگمان]این معاهدات حقوق و تعهدات متقابل را فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]چنین معاهدات حقوق و تعهدات متقابل را فراهم می کند
10. They expected a reciprocal gesture before more hostages could be freed.
[ترجمه ترگمان]آن ها انتظار داشتند که یک حرکت متقابل قبل از آزادی گروگان ها انجام شود
[ترجمه گوگل]آنها قبل از اینکه گروگان های بیشتری آزاد شوند آزاد می شدند
11. Berowne had seemed not to expect a reciprocal confidence, indiscretion traded for indiscretion.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که به نظر نمی رسید از اعتماد متقابل برخوردار شده باشد، بی احتیاطی به خاطر بی احتیاطی به کار برده بود
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید Berowne انتظار نداشت اعتماد متقابل، ناامیدی را برای بی احتیاطی معامله کند
12. This reciprocal position did not make for sincerity and real understanding.
[ترجمه ترگمان]این موقعیت دوطرفه برای صداقت و درک واقعی کافی نبود
[ترجمه گوگل]این موقعیت متقابل برای صداقت و درک واقعی انجام نشد
13. I now know that the anger is reciprocal.
[ترجمه ترگمان]حالا می دانم که عصبانیت متقابل است
[ترجمه گوگل]حالا می دانم که خشم متقابل است
14. Reciprocal motion Reciprocal motion, positive and negative at constant mean velocity, is unnerving, mechanistic and inhuman.
[ترجمه ترگمان]حرکت Reciprocal حرکت، مثبت و منفی در سرعت متوسط ثابت، unnerving، مکانیکی و غیر انسانی است
[ترجمه گوگل]حرکت متقابل حرکت متقابل، مثبت و منفی در سرعت متوسط ثابت، غیر انسانی، مکانیکی و غیرانسانی است
15. All discourse is more or less reciprocal, if only because it is based upon assumptions about receivers.
[ترجمه ترگمان]هر گفتمان بیشتر یا کم تر متقابل است، اگر تنها به این دلیل است که مبتنی بر مفروضات مربوط به گیرنده است
[ترجمه گوگل]تمام گفتمان، بیشتر یا کمتر متقابل است، اگر فقط به این دلیل است که بر اساس مفروضات در مورد گیرندگان است
16. It is required to find the reciprocal R of A, correct to six places of decimals.
[ترجمه ترگمان]برای پیدا کردن R متقابل A، درست تا ۶ جای اعشار لازم است
[ترجمه گوگل]مورد نیاز است برای پیدا کردن متقابل R از A درست به شش مکان از decimals