کلمه جو
صفحه اصلی

calibration


معنی : درجه بندی، پیمایش
معانی دیگر : درجه بندی

انگلیسی به فارسی

درجه‌بندی، قطرسنجی، پرازه‌سنجی، زینه‌بندی، مدرج‌سازی


کالیبراسیون، درجه بندی، پیمایش


انگلیسی به انگلیسی

• act of calibrating, act of determining or adjusting an instrument's readings, adjusting, tuning

دیکشنری تخصصی

[شیمی] درجه بندی
[عمران و معماری] واسنجی - انگ زدن - زینه بندی - تطابق - رابطه سازی - مدلسازی - درجه بندی کردن - درجه بندی کردن - میزان کردن
[کامپیوتر] کالیبره کردن . - درجه بندی . کالیبره کردن - تنظیم مقادیر تصویر به منظور نمایش درست رنگها . هنگام چاپ بر روی چاپگر . حلقه کالیبره سازی باید شامل اسکنر صفحه نمایش نرم افزار و چاپگر باشد هدف این است که مثلا" رنگ ارغوانی در مرحله اسکن و قرار گرفتن در صفحه تصویر قابل تشخیص توسط نرم افزار و قابل چاپ به صورت ارغوانی باشد و تغییری در آن ایجاد نشود .
[برق و الکترونیک] تنظیم دقیق درجه بندی، کالیبراسیون
[زمین شناسی] برسنحش، واسنجش، زینه بندی
[صنعت] کالیبراسیون - مجموعه ای از فعالیت ها که تحت شرایط خاص انجام می شود‏، ارتباط بین یک وسیله اندازه گیری و یک استاندارد قابل ردیابی از یک مقدار مرجع استاندارد و شناخته شده و عدم اطمینان موجود در آن. همچنین کالیبراسیون را می توان به عنوان قدم هایی برای شناسایی، اصلاح، گزارش یا حذف خطاهای بوجود آمده در میزان دقت وسیله مورد سنجش، تعریف کرد.
[نساجی] درجه بندی - کالیبراسیون - مدرج سازی
[ریاضیات] مدرج سازی، درجه بندی، زینه بندی
[پلیمر] درجه بندی، تنظیم،پارسنگ کردن، زینه بندی، تثبیت
[آمار] کالبیدن
[آب و خاک] واسنجی

مترادف و متضاد

درجه بندی (اسم)
grade, calibration, gradation

پیمایش (اسم)
calibration, gauging, scaling, mensuration

جملات نمونه

1. Total calibration against the full range of particle size combinations and particle shapes is impracticable.
[ترجمه ترگمان]کالیبراسیون کامل در برابر گستره کامل ترکیبات اندازه ذره و اشکال ذرات غیرعملی است
[ترجمه گوگل]کالیبراسیون کامل در برابر طیف گسترده ای از ترکیبات اندازه ذرات و شکل ذرات غیر ممکن است

2. However, in the calibration model, constant marginal operating costs were assumed.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در مدل کالیبراسیون، هزینه های عملیاتی حاشیه ای ثابت فرض شدند
[ترجمه گوگل]با این حال، در مدل کالیبراسیون، هزینه های عملیاتی حاشیه ای ثابت فرض شد

3. If the intention is to make serious measurements calibration with a Helmholtz coil will be required.
[ترجمه ترگمان]اگر قصد انجام اندازه گیری جدی اندازه گیری با یک سیم پیچ هلمهولتز لازم باشد
[ترجمه گوگل]اگر قصد انجام کالیبراسیون اندازه گیری های جدی با یک سیم پیچ Helmholtz باشد، لازم است

4. Calibration and servicing of scientific instruments.
[ترجمه ترگمان]کالیبراسیون و تعمیر ابزارهای علمی
[ترجمه گوگل]کالیبراسیون و تعمیر و نگهداری ابزار علمی

5. This calibration should always take into account how much you can afford to pay.
[ترجمه ترگمان]این نوع کالیبراسیون باید همیشه در نظر گرفته شود که چقدر می توانید هزینه پرداخت را پرداخت کنید
[ترجمه گوگل]این کالیبراسیون همیشه باید در نظر بگیرد که چقدر می توانید پرداخت کنید

6. For the later range of radiocarbon dates this calibration is well-established.
[ترجمه ترگمان]برای محدوده بعدی of، این کالیبراسیون به خوبی پایه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]برای محدوده بعدی از تاریخ رادیو کربن، این کالیبراسیون به خوبی تاسیس شده است

7. A simple calibration procedure is used to set-up the system for individual implements.
[ترجمه ترگمان]یک روش کالیبراسیون ساده برای راه اندازی سیستم برای دستگاه های جداگانه استفاده می شود
[ترجمه گوگل]یک روش کالیبراسیون ساده برای تنظیم سیستم برای کاربردهای فردی استفاده می شود

8. High-precision calibration curves now exist which confirm the two features apparent in Suess's curve.
[ترجمه ترگمان]اکنون منحنی های درجه بندی با دقت بالا وجود دارند که این دو ویژگی آشکار در منحنی Suess را تایید می کنند
[ترجمه گوگل]منحنی کالیبراسیون با دقت بالا اکنون وجود دارد که دو ویژگی مشخص در منحنی سوس را تایید می کند

9. Other features include six measurement scales and calibration standards traceable back to International Standards Organisations.
[ترجمه ترگمان]دیگر ویژگی ها شامل شش مقیاس سنجش و استانداردهای کالیبراسیون قابل ردیابی به سازمان های استانداردهای بین المللی هستند
[ترجمه گوگل]ویژگی های دیگر شامل شش مقیاس اندازه گیری و استانداردهای کالیبراسیون قابل ردیابی به سازمان های بین المللی استاندارد است

10. Calibration is done insitu using a chopped laser beam to provide a known heat increment.
[ترجمه ترگمان]کالیبراسیون با استفاده از یک پرتوی لیزری خرد شده برای ایجاد یک افزایش گرمای شناخته شده انجام می شود
[ترجمه گوگل]کالیبراسیون با استفاده از یک پرتو لیزر خرد شده با استفاده از Insitu انجام می شود تا میزان افزایش دما مشخص شود

11. Calibration Select one amplifier for calibration and connect a voltmeter to the test point at the first stage output.
[ترجمه ترگمان]کالیبراسیون یک تقویت کننده برای کالیبراسیون و اتصال یک voltmeter به نقطه آزمایش در مرحله اول خروجی را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]کالیبراسیون یک تقویت کننده را برای کالیبراسیون انتخاب کنید و یک ولتمتر را به نقطه آزمون در خروجی مرحله اول وصل کنید

12. But as soon as they had completed their calibration, Williams and Jeanloz began squeezing samples of iron in the diamond anvil.
[ترجمه ترگمان]اما همینکه کالیبراسیون آن ها را به پایان رساندند، ویلیامز و Jeanloz شروع به فشردن نمونه های آهن در سندان کردند
[ترجمه گوگل]اما همانطور که آنها کالیبراسیون خود را تکمیل کردند، ویلیامز و ژانولوز شروع به فشرده کردن نمونه های آهن در غضب الماس کردند

13. Although calibration complicates the process of interpreting the radiocarbon results, it is essential.
[ترجمه ترگمان]اگر چه کالیبراسیون جریان تفسیر نتایج radiocarbon را پیچیده می کند، ضروری است
[ترجمه گوگل]اگرچه کالیبراسیون فرآیند تفسیر نتایج رادیو کربن را پیچیده می کند، ضروری است

14. On the following pages sample introduction systems and calibration techniques are presented and explained by the help of instructive examples.
[ترجمه ترگمان]در صفحات بعدی سیستم های معرفی نمونه و تکنیک های کالیبراسیون به کمک مثال های آموزنده توضیح داده می شوند
[ترجمه گوگل]در صفحات زیر، نمونه های معرفی سیستم و روش های کالیبراسیون ارائه شده و توضیح داده می شود با کمک مثال های آموزنده

15. Calibration of the measuring system was done before the insertion of the probe into the rectum.
[ترجمه ترگمان]کالیبراسیون سیستم اندازه گیری قبل از وارد کردن کاوشگر به راست روده انجام شد
[ترجمه گوگل]کالیبراسیون سیستم اندازه گیری قبل از قرار دادن پروب در رکتوم انجام شد

پیشنهاد کاربران

تدقیق، همسان کردن، تنظیم

تنظیم کردن

سنجیدن

واسنجی

ظرفیت

هم سنجی

سنجار سازی

متعادل کردن

متعادل کردن، تنظیم کردن، میزان کردن، تثبیت کردن، درجه بندى کردن

( درجه ) کالیبر
قطر سنجی

calibration ( شیمی )
واژه مصوب: واسنجی
تعریف: مدرج کردن و سنجش دقت ابزاردقیق

( مهندسی نقشه برداری - فتوگرامتری ) بررسی و تنظیم متغیرهای دوربین یا ابزار اندازه گیری مانند فاصله اصلی و. . .


کلمات دیگر: