1. underdeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته
2. It's in the underdeveloped eastern region of the country that the biggest problems exist.
[ترجمه ترگمان]این کشور در منطقه توسعه نیافته شرقی این کشور قرار دارد که بزرگ ترین مشکلات موجود در آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]این در منطقه شرق کشور توسعه نیافته است که بزرگترین مشکلات وجود دارد
3. The only hope for underdeveloped countries is to become, as far as possible, self-reliant.
[ترجمه ترگمان]تنها امید کشورهای توسعه نیافته، تا جایی که امکان دارد، متکی به خود است
[ترجمه گوگل]امید تنها برای کشورهای توسعه نیافته، تا حد امکان خودخواهانه است
4. It's in the poorer, underdeveloped eastern region of the country that the biggest problems exist.
[ترجمه Mojarrad] در ناحیه فقیر تر و توسعه نیافته کشور است که بزرگترین مشکلات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این منطقه در مناطق فقیرنشین شرقی کشور قرار دارد که بزرگ ترین مشکلات موجود در آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]این در مناطق فقیر و کم توسعه یافته شرق منطقه کشور است که بزرگترین مشکلات وجود دارد
5. Underdeveloped countries should be assisted by allowing them access to modern technology.
[ترجمه ترگمان]کشورهای Underdeveloped باید با اجازه دسترسی به فن آوری نوین به آن ها کمک کنند
[ترجمه گوگل]کشورهای توسعه نیافته باید با اجازه دادن به آنها به تکنولوژی مدرن کمک کنند
6. His theory was inapplicable to many underdeveloped economies.
[ترجمه ترگمان]نظریه او برای بسیاری از اقتصادهای توسعه نیافته قابل استفاده بود
[ترجمه گوگل]تئوری او برای بسیاری از اقتصادهای توسعه نیافته قابل استفاده نبود
7. The baby weighed only 4 pounds and had underdeveloped lungs.
[ترجمه ترگمان]بچه ۴ پوند وزن داشت و ششه ای نابالغ داشت
[ترجمه گوگل]کودک تنها 4 پوند وزن داشت و دارای ریه های کم توسعه یافته بود
8. Underdeveloped countries, as to be expected, make full use of supplier and buyer credit facilities available in the industrialised nations.
[ترجمه ترگمان]کشورهایی که انتظار آن را دارند، از of و تجهیزات اعتباری خریدار در کشورهای صنعتی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]کشورهای توسعه نیافته، انتظار می رود، استفاده کامل از تسهیلات اعتباری تامین کننده و خریدار در کشورهای صنعتی انجام دهند
9. I presume you wish to help underdeveloped countries but I fear you could do them considerable harm.
[ترجمه ترگمان]گمان می کنم شما مایل باشید به کشورهای توسعه نیافته کمک کنید، اما متاسفانه شما می توانید آن ها را آزار دهید
[ترجمه گوگل]من معتقدم که شما مایل به کمک به کشورهای توسعه نیافته هستید، اما من از ترس شما می توانم به آنها آسیب جدی بزنم
10. We are a poor, underdeveloped nation.
[ترجمه ترگمان]ما ملتی فقیر و توسعه نیافته هستیم
[ترجمه گوگل]ما فقیر، کشور توسعه نیافته است
11. The high rates of unemployment so characteristic of underdeveloped countries make women especially vulnerable.
[ترجمه ترگمان]نرخ بالای بیکاری در کشورهای توسعه نیافته، زنان را به ویژه آسیب پذیر می کند
[ترجمه گوگل]نرخ بالای بیکاری در کشورهایی که دارای توسعه نیافته هستند، زنان را به ویژه آسیب پذیر می کند
12. The prints were underdeveloped.
[ترجمه ترگمان] اثر انگشت نشون نداد
[ترجمه گوگل]چاپگرها توسعه نیافته بودند
13. They are sometimes, especially in underdeveloped countries, illiterate.
[ترجمه ترگمان]آن ها گاهی به ویژه در کشورهای توسعه نیافته، بی سواد هستند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، به ویژه در کشورهای توسعه نیافته، بیسواد هستند
14. This pole excludes underdeveloped countries from any participation.
[ترجمه ترگمان]این قطب کشورهای توسعه نیافته را از هر گونه مشارکت منع می کند
[ترجمه گوگل]این قطب کشورهای توسعه نیافته را از هر مشارکتی حذف می کند
15. She still needs oxygen for her underdeveloped lungs and needs several different drugs every day.
[ترجمه ترگمان]او هنوز به اکسیژن نیاز دارد و هر روز به چندین داروی مختلف نیاز دارد
[ترجمه گوگل]او هنوز هم نیاز به اکسیژن برای ریه های کم توسعه یافته خود دارد و هر روز به داروهای مختلف نیاز دارد