کلمه جو
صفحه اصلی

underdeveloped


معنی : عقب افتاده، رشد کافی نیافته، کم پیشرفت
معانی دیگر : پیشرفت نکرده، توسعه نیافته

انگلیسی به فارسی

کم پیشرفت، رشد کافی نیافته، عقب افتاده


توسعه نیافته، عقب افتاده، رشد کافی نیافته، کم پیشرفت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not fully developed; immature, stunted, or deficient.
متضاد: mature
مشابه: scrub

(2) تعریف: of film, left in a developing solution for too short a time and thus lacking adequate contrast.

• not fully developed, inadequately grown or built; not developed enough to yield a good picture (photography)
an underdeveloped region or country does not have modern industries and usually has a low standard of living.

دیکشنری تخصصی

[سینما] ظاهر نشده

مترادف و متضاد

عقب افتاده (صفت)
lagged, benighted, straggling, retarded, underdeveloped, straggled, distanced, late-blooming

رشد کافی نیافته (صفت)
underdeveloped

کم پیشرفت (صفت)
underdeveloped

جملات نمونه

1. underdeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته

2. It's in the underdeveloped eastern region of the country that the biggest problems exist.
[ترجمه ترگمان]این کشور در منطقه توسعه نیافته شرقی این کشور قرار دارد که بزرگ ترین مشکلات موجود در آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]این در منطقه شرق کشور توسعه نیافته است که بزرگترین مشکلات وجود دارد

3. The only hope for underdeveloped countries is to become, as far as possible, self-reliant.
[ترجمه ترگمان]تنها امید کشورهای توسعه نیافته، تا جایی که امکان دارد، متکی به خود است
[ترجمه گوگل]امید تنها برای کشورهای توسعه نیافته، تا حد امکان خودخواهانه است

4. It's in the poorer, underdeveloped eastern region of the country that the biggest problems exist.
[ترجمه Mojarrad] در ناحیه فقیر تر و توسعه نیافته کشور است که بزرگترین مشکلات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این منطقه در مناطق فقیرنشین شرقی کشور قرار دارد که بزرگ ترین مشکلات موجود در آن وجود دارد
[ترجمه گوگل]این در مناطق فقیر و کم توسعه یافته شرق منطقه کشور است که بزرگترین مشکلات وجود دارد

5. Underdeveloped countries should be assisted by allowing them access to modern technology.
[ترجمه ترگمان]کشورهای Underdeveloped باید با اجازه دسترسی به فن آوری نوین به آن ها کمک کنند
[ترجمه گوگل]کشورهای توسعه نیافته باید با اجازه دادن به آنها به تکنولوژی مدرن کمک کنند

6. His theory was inapplicable to many underdeveloped economies.
[ترجمه ترگمان]نظریه او برای بسیاری از اقتصادهای توسعه نیافته قابل استفاده بود
[ترجمه گوگل]تئوری او برای بسیاری از اقتصادهای توسعه نیافته قابل استفاده نبود

7. The baby weighed only 4 pounds and had underdeveloped lungs.
[ترجمه ترگمان]بچه ۴ پوند وزن داشت و ششه ای نابالغ داشت
[ترجمه گوگل]کودک تنها 4 پوند وزن داشت و دارای ریه های کم توسعه یافته بود

8. Underdeveloped countries, as to be expected, make full use of supplier and buyer credit facilities available in the industrialised nations.
[ترجمه ترگمان]کشورهایی که انتظار آن را دارند، از of و تجهیزات اعتباری خریدار در کشورهای صنعتی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]کشورهای توسعه نیافته، انتظار می رود، استفاده کامل از تسهیلات اعتباری تامین کننده و خریدار در کشورهای صنعتی انجام دهند

9. I presume you wish to help underdeveloped countries but I fear you could do them considerable harm.
[ترجمه ترگمان]گمان می کنم شما مایل باشید به کشورهای توسعه نیافته کمک کنید، اما متاسفانه شما می توانید آن ها را آزار دهید
[ترجمه گوگل]من معتقدم که شما مایل به کمک به کشورهای توسعه نیافته هستید، اما من از ترس شما می توانم به آنها آسیب جدی بزنم

10. We are a poor, underdeveloped nation.
[ترجمه ترگمان]ما ملتی فقیر و توسعه نیافته هستیم
[ترجمه گوگل]ما فقیر، کشور توسعه نیافته است

11. The high rates of unemployment so characteristic of underdeveloped countries make women especially vulnerable.
[ترجمه ترگمان]نرخ بالای بیکاری در کشورهای توسعه نیافته، زنان را به ویژه آسیب پذیر می کند
[ترجمه گوگل]نرخ بالای بیکاری در کشورهایی که دارای توسعه نیافته هستند، زنان را به ویژه آسیب پذیر می کند

12. The prints were underdeveloped.
[ترجمه ترگمان] اثر انگشت نشون نداد
[ترجمه گوگل]چاپگرها توسعه نیافته بودند

13. They are sometimes, especially in underdeveloped countries, illiterate.
[ترجمه ترگمان]آن ها گاهی به ویژه در کشورهای توسعه نیافته، بی سواد هستند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، به ویژه در کشورهای توسعه نیافته، بیسواد هستند

14. This pole excludes underdeveloped countries from any participation.
[ترجمه ترگمان]این قطب کشورهای توسعه نیافته را از هر گونه مشارکت منع می کند
[ترجمه گوگل]این قطب کشورهای توسعه نیافته را از هر مشارکتی حذف می کند

15. She still needs oxygen for her underdeveloped lungs and needs several different drugs every day.
[ترجمه ترگمان]او هنوز به اکسیژن نیاز دارد و هر روز به چندین داروی مختلف نیاز دارد
[ترجمه گوگل]او هنوز هم نیاز به اکسیژن برای ریه های کم توسعه یافته خود دارد و هر روز به داروهای مختلف نیاز دارد

underdeveloped countries

کشورهای توسعه‌نیافته


پیشنهاد کاربران

در حال توسعه

اتفاق نیفتاده

عقب افتاده - پیشرفت نکرده - در عقب ماندگی و قدیمی بودن باقی مانده
Underdeveloped country : کشور عقب مونده و پیشرفت نکرده ( مثل جهان سوم )
You look like an underdeveloper : مثل عقب مونده ها میمونی


کلمات دیگر: