1. Hang up one's hat in another's house.
[ترجمه ترگمان]کلاه یکی رو بذار تو یه خونه دیگه
[ترجمه گوگل]کلاه خود را در خانه دیگری ببندید
2. Hang up one's fiddle when one comes home.
[ترجمه Hossein] وقتی کسی میاد خونه ، کاراتو بذار کنار ( به مهمونت برس )
[ترجمه ترگمان]وقتی کسی به خانه می آید، ویولن یک زن را قطع کن
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک نفر به خانه می آید، یک لحظه را ببندید
3. If you have no other business, you may hang up the phone.
[ترجمه A.A] اگه کاردیگه ای نداری میشه تلفن را قطع کنی
[ترجمه ترگمان]اگر کار دیگری نداشته باشید می توانید تلفن را قطع کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما کسب و کار دیگری ندارید، ممکن است تلفن را قطع کنید
4. How many times have I told you to hang up your clothes?
[ترجمه ساناز موسوي] چند بار گفتم لباسات را اویزان کن؟
[ترجمه ترگمان]چند بار بهت گفتم لباس هات رو آویزون کنی؟
[ترجمه گوگل]چند بار به شما گفته ام که لباس های شما را قطع می کنم؟
5. Please hang up the phone.
[ترجمه ساناز موسوي] لطفا تلفن را قطع کن.
[ترجمه ترگمان]لطفا گوشی رو قطع کنید
[ترجمه گوگل]لطفا تلفن را ببندید
6. Perhaps her ladyship would like to hang up her own clothes today!
[ترجمه A.A] نکنه سرکارخانم دوست دارند امروز لباسهای خودشون را آویزان کنند
[ترجمه ترگمان]شاید سرکار خانم میل داشته باشد لباس های خود را امروز به دار بیاویزد!
[ترجمه گوگل]شاید او دوستش داشته باشد امروز لباس های خود را ببندد!
7. So when did you hang up your boxing gloves/golfclubs/ballet shoes?
[ترجمه ترگمان]بنابراین چه زمانی شما دستکش های boxing \/ کفش های باله خود را آویزان کردید؟
[ترجمه گوگل]بنابراین وقتی دستکش بوکس / گلف کلوب / کفش باله را بستید؟
8. Don't hang up on me - I need to talk to you.
[ترجمه A.A] تلفن را روی من قطع نکن ، لازمه باهات حرف بزنم
[ترجمه ترگمان] باه ام قطع نکن - باید باه ات حرف بزنم -
[ترجمه گوگل]با من حرف نزن - من باید با شما صحبت کنم
9. It's no use. Let's hang up and try for a better line.
[ترجمه ترگمان]بی فایده است بیا بریم بالا و یه خط بهتر رو امتحان کنیم
[ترجمه گوگل]این استفاده نیست بیایید آویزان شویم و سعی کنیم خط خوبی داشته باشیم
10. It really gets on my nerves when people hang up without leaving a message.
[ترجمه ترگمان]وقتی مردم بی آن که پیغام بگذارند روی اعصابم راه می روند
[ترجمه گوگل]این واقعا به اعصاب من می رسد وقتی که مردم قطع بدون ترک پیام
11. I am sorry I have to hang up now. Someone is knocking at the door.
[ترجمه ترگمان] متاسفم که باید قطع کنم یکی داره در میزنه
[ترجمه گوگل]من متاسفم که مجبورم تا امروز بیدار شوم کسی در حال ضربه زدن است
12. Why don't you hang up your clothes?
[ترجمه Nazanin] چرا لباس خود را آویزان نمیکنید؟
[ترجمه ترگمان]چرا لباس هات رو آویزون نمی کنی؟
[ترجمه گوگل]چرا لباس های خود را قطع نمی کنید؟
13. Let me speak to Melanie before you hang up.
[ترجمه سمانه] قبل از قطع کردن اجازه بدید با ملانی حرف بزنم
[ترجمه ترگمان]بذار من با ملانی صحبت کنم قبل از اینکه تو قطع کنی
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید قبل از قطع شدن به Melanie صحبت کنم
14. Don't hang up on me-we must talk!
[ترجمه سمانه] ( تلفن ) را روی من قطع نکن - ما باید حرف بزنیم
[ترجمه ترگمان]با من قطع نکن - باید حرف بزنیم!
[ترجمه گوگل]در مورد من چنگ نزن - ما باید صحبت کنیم!
15. When a woman's voice answered she had to hang up, her anger was so powerful.
[ترجمه ترگمان]وقتی صدای یک زن پاسخ می داد، باید قطع کند، خشمش به قدری قدرتمند بود
[ترجمه گوگل]وقتی صدای زن جواب می داد او مجبور بود تا قطع شود، خشم او چنان قدرتمند بود
16. He's one of these men who went bald very young and has a terrible hang-up about it.
[ترجمه ترگمان]او یکی از این مردانی است که خیلی زود کچل شده و با این قضیه کنار می اید
[ترجمه گوگل]او یکی از این مردانی است که خیلی جوان بودند و در مورد آن آویزان وحشتناک بود
17. She had cured him of all his hang-ups.
[ترجمه ترگمان]او او را از تمام hang شفا داده بود
[ترجمه گوگل]او او را از تمام آویزان کردن او درمان کرده بود
18. He's got a real hang-up about his height.
[ترجمه ترگمان]اون واقعا قد بلندی داره
[ترجمه گوگل]او در مورد قد بلندش چسبیده است
19. I don't have any hang-ups about my body.
[ترجمه ترگمان]من با بدنم زیاد وقت ندارم
[ترجمه گوگل]من در مورد بدنم هیچ آویزان نیستم
20. She's got a real hang-up about her freckles.
[ترجمه ترگمان]اون یه رابطه واقعی در مورد freckles داره
[ترجمه گوگل]او در مورد کت و شلوارهایش یک آویزان واقعی دارد
21. She's got a real hang-up about her body.
[ترجمه ترگمان] اون یه رابطه واقعی در مورد بدنش داره
[ترجمه گوگل]او در مورد بدنش چسبیده است
22. He never married because he had so many hang-ups about women.
[ترجمه ترگمان]اون هیچوقت ازدواج نکرد چون خیلی زیاد در مورد زنا حرف می زد
[ترجمه گوگل]او هرگز ازدواج نکرده بود، زیرا او تا کنون بسیاری از افراد مشغول به کار در مورد زنان بوده است
23. There are still, however, some hang-ups in this production.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنوز برخی از این محصولات در حال آویزان شدن هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، هنوز در این تولید وجود دارد
24. Richards had a few technical hang-ups bringing the script to the screen.
[ترجمه ترگمان]\"ریچاردز\" چند hang فنی داشت که فیلمنامه را به صفحه نمایش می آوردند
[ترجمه گوگل]ریچاردز چندین انقباض فنی داشت که اسکریپت را روی صفحه نمایش می آورد
25. Deborah has a very good self-image and no particular hang-ups about her body.
[ترجمه ترگمان](دبرا)خودش یک تصویر ذهنی بسیار خوب دارد و هیچ عکسی ندارد که در اطراف بدنش قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]Deborah دارای یک تصویر بسیار خوب است و هیچ چیز خاصی در مورد بدن او وجود ندارد
26. They're just ordinary people with all the usual hang-ups about love.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط آدم های معمولی هستند که همیشه در مورد عشق و محبت حرف می زنند
[ترجمه گوگل]آنها فقط افراد معمولی هستند که با همه ی هواداران معمول درباره عشق عقیده دارند
27. The hangup here is the enormous cost.
[ترجمه ترگمان]در اینجا قیمت بسیار زیاد است
[ترجمه گوگل]پهلوگیری در اینجا هزینه عظیمی است
28. Now I was stuck on my northernmost hang-up.
[ترجمه ترگمان]حالا من هنوز on رو آویزون کردم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من در شمال غرق شدم
29. Sarah has a hang-up about her nose -- she thinks it's too big.
[ترجمه ترگمان] سارا \"یه رابطه عاشقانه داشت\" فکر می کنه خیلی بزرگه
[ترجمه گوگل]سارا در مورد بینی اش چسبیده است - او فکر می کند که خیلی بزرگ است