کلمه جو
صفحه اصلی

overlook


معنی : چشم انداز، غفلت کردن، مسلط یا مشرف بودن بر، چشم پوشی کردن
معانی دیگر : از بالا نگریستن (به)، مشرف و مسلط بودن بر، چشم انداز داشتن، پی نبردن، ندیدن، متوجه نشدن، نادیده انگاشتن، اغماض کردن، بر فراز چیزی قرار گرفتن، سر بر آسمان کشیدن، فرازیدن، سرپرستی کردن، نظارت کردن، (نادر) بازرسی کردن، (قدیمی) با نگاه مسحور کردن، دیدبانگاه، محل تماشای مناظر اطراف

انگلیسی به فارسی

نادیده گرفتن، چشم انداز، چشم پوشی کردن، غفلت کردن، مسلط یا مشرف بودن بر


مسلط یا مشرف بودن بر، چشم پوشی کردن، چشم انداز


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overlooks, overlooking, overlooked
(1) تعریف: to fail to notice, perceive, or consider.
مترادف: miss
مشابه: forget, neglect, omit, pass up, skip

- The movers overlooked a few things, so the family had to bring them later.
[ترجمه پایداریَم !!] حرکت دهنده ها ( احتمالا همون کارگر ) از چند تا چیزو نادیده گرفتن بنابرین خانواده باید اونارو بعدا بیارن
[ترجمه ترگمان] The چند چیز را نادیده گرفتند، بنابراین خانواده مجبور شدند بعدا آن ها را بیاورند
[ترجمه گوگل] موتورهای جستجو چندین چیز را نادیده گرفتند، بنابراین خانواده مجبور بودند بعدا آنها را بیاورند
- He overlooked the fact that some of the dinner guests might be vegetarian.
[ترجمه ترگمان] او این حقیقت را نادیده گرفت که برخی از مهمانان شام ممکن است گیاهخوار باشند
[ترجمه گوگل] او این واقعیت را نادیده گرفت که برخی از مهمانان شام ممکن است گیاهخوار باشند

(2) تعریف: to ignore; disregard.
مترادف: discount, disregard, ignore
مشابه: amnesty, bury, neglect, shrug off

- Please try to overlook your brother's flaws on this occasion and make an attempt to get along with him.
[ترجمه ترگمان] لطفا سعی کنید عیب های برادرت را در این موقعیت نادیده بگیرید و سعی کنید با او کنار بیایید
[ترجمه گوگل] لطفا سعی کنید تا در این مورد به نقاط ضعف برادرتان نادیده بگیرید و سعی کنید همراه با او باشید
- It was hard to overlook the man's grubby and disheveled appearance.
[ترجمه ترگمان] نادیده گرفتن قیافه کثیف و ژولیده مرد سخت بود
[ترجمه گوگل] دشوار بود که چشم و ابروی مرد را نادیده بگیریم

(3) تعریف: to excuse; pardon.
مترادف: excuse, forgive, pardon
مشابه: amnesty, condone, make allowance for

- I'll overlook the offense this time, but don't let it happen again.
[ترجمه ترگمان] این دفعه اهانت را نادیده می گیرم، اما نذار دوباره اتفاق بیفته
[ترجمه گوگل] این بار این قانون را نادیده گرفتم، اما اجازه ندهید که دوباره اتفاق بیافتد

(4) تعریف: to examine; inspect.
مترادف: check, examine, inspect, survey
مشابه: monitor, observe, peruse, review, scan, scrutinize, study

- Who last overlooked these reports?
[ترجمه ترگمان] کی آخرین گزارش ها رو ندیده؟
[ترجمه گوگل] چه کسی این گزارش ها را نادیده گرفت؟

(5) تعریف: to allow a view over.
مشابه: command, face, front

- His home overlooks the beach.
[ترجمه فیض] خانه او به ساحل مشرف است.
[ترجمه ترگمان] خانه اش مشرف به ساحل است
[ترجمه گوگل] خانه اش به ساحل نگاهی دارد
اسم ( noun )
• : تعریف: a high place that affords a good view.
مترادف: lookout
مشابه: height, viewpoint, vista, watchtower

- Let's stop at the overlook and see the falls.
[ترجمه ترگمان] اجازه دهید در غفلت توقف کرده و آبشار را ببینیم
[ترجمه گوگل] بیایید جلو برویم و نگاه کنیم به سقوط

• look over; affording a view over; inspect, supervise; miss, omit, ignore; excuse
if a building or window overlooks a place, you can see the place from the building or window.
if you overlook a fact or problem, you ignore it, do not notice it, or do not realize its importance.
if you overlook someone's faults or bad behaviour, you forgive them and do not criticize them.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] توجه کردن

مترادف و متضاد

چشم انداز (اسم)
view, prospect, perspective, scene, overlook, outlook, look-out, scenery, landscape, panorama, vista

غفلت کردن (فعل)
neglect, overlook

مسلط یا مشرف بودن بر (فعل)
overlook

چشم پوشی کردن (فعل)
connive, overlook

disregard, neglect


Synonyms: discount, disdain, fail to notice, forget, ignore, leave out, leave undone, let fall between the cracks, let go, let slide, make light of, miss, omit, overpass, pass, pass by, pay no attention, slight, slip up


Antonyms: attend, heed, honor, look at, notice, regard, respect


make allowances for


Synonyms: bear with, blink at, condone, disregard, excuse, forgive, go along with, grin and bear it, handle, ignore, let bygones be bygones, let go, let pass, live with, look the other way, pay no mind, play past, put up with, roll with punches, stand for, stomach, swim with the tide, take, tune out, turn blind eye to, whitewash, wink at, wipe slate clean


Antonyms: deny, prevent, refuse, veto


have a view of something


Synonyms: afford a view, command, command a view, dominate, front on, give on, give upon, have a prospect of, inspect, look down, look out, look out on, look over, mount, oversee, overtop, soar above, surmount, survey, top, tower over, view, watch over


supervise


Synonyms: boss, chaperon, control, oversee, quarterback, superintend, survey


Antonyms: follow, serve


جملات نمونه

1. you are late, but this time i am going to overlook (it)
دیر کرده ای ولی این دفعه چشم پوشی می کنم.

2. He stood at the balcony to overlook neighbour's hallroom.
[ترجمه ترگمان]او در بالکن ایستاد تا hallroom همسایه را نادیده بگیرد
[ترجمه گوگل]او در کنار بالکن ایستاده بود تا اتاق زیرزمین همسایه را نادیده بگیرد

3. It was a slight overlook on my part.
[ترجمه ترگمان]کمی از طرف من نادیده گرفته شد
[ترجمه گوگل]این به من جزء منفی نادیده گرفته شد

4. It is easy to overlook a small detail like that.
[ترجمه ترگمان]چشم پوشی از جزئیات کوچک مثل این آسان است
[ترجمه گوگل]آسان است جزئیات کوچک مانند آن را نادیده بگیرید

5. I shall overlook your disobedience this time.
[ترجمه علی] ابن بار نافرمانی شما را نادیده می گیرم
[ترجمه ترگمان]این دفعه از disobedience سرپیچی می کنم
[ترجمه گوگل]من باید نافرمانی خود را این بار نادیده بگیرم

6. Pretty and comfortable rooms overlook a flower-filled garden.
[ترجمه ترگمان]اتاق های زیبا و راحت یک باغ پر از گل را نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل]اتاق های زیبا و راحت با یک باغ پر از گل پر می شوند

7. I beg you overlook my rudeness.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم بی ادبی مرا نادیده بگیرید
[ترجمه گوگل]از شما خواسته ام که به زحمت من را نادیده بگیرم

8. We decided to overlook his mistake.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که اشتباه اون رو نادیده بگیریم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم اشتباه خود را نادیده بگیریم

9. He's so friendly people are prepared to overlook his faults.
[ترجمه عسل] او به قدری مهربان و دوستانه است که مردم حاضرند خطاهایش را نادیده بگیرند
[ترجمه ترگمان]او به قدری مهربان است که حاضر است خطاهای او را نادیده بگیرد
[ترجمه گوگل]او خیلی دوستانه آماده است که گناهانش را نادیده بگیرد

10. We overlook the church from our house.
[ترجمه ترگمان] کلیسا رو از خونه - مون نادیده می گیریم
[ترجمه گوگل]ما کلیسا را ​​از خانه مان نادیده می گیریم

11. Don't overlook the slower students.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان کندتر را نادیده نگیرید
[ترجمه گوگل]دانش آموزان آهسته را نادیده نگیرید

12. We could not afford to overlook such a serious offence.
[ترجمه ترگمان]ما استطاعت آن را نداشتیم که چنین توهینی جدی را نادیده بگیریم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانستیم چنین جرمی جدی را نادیده بگیریم

13. Hospitals have tended to overlook this need.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان ها از این نیاز چشم پوشی کرده اند
[ترجمه گوگل]بیمارستان ها تمایل دارند این نیاز را نادیده بگیرند

14. The owners don't want to overlook any opportunity to make a buck.
[ترجمه ترگمان]مالکان نمی خواهند از هر فرصتی برای به دست آوردن یک دلار چشم پوشی کنند
[ترجمه گوگل]صاحبان نمیخواهند هر فرصتی را برای خرج کردن نادیده بگیرند

15. I was prepared to overlook her mistakes this time.
[ترجمه ترگمان]من آماده بودم که این بار اشتباه او را نادیده بگیرم
[ترجمه گوگل]من آماده ام که این بار اشتباهاتش را نادیده بگیرم

My balcony overlooks a beautiful garden.

بالکن من بر باغ زیبایی مشرف است.


The commander stood up and overlooked the map on the table.

فرمانده ایستاد و (از بالا) به نقشه‌ی روی میز نگاه کرد.


a house overlooking the Caspian Sea

خانه‌ای مشرف به دریای خزر


The teacher overlooked several of my spelling mistakes.

معلم متوجه چندین اشتباه املایی من نشد.


If overlooked, these errors will be repeated.

این اشتباهات اگر نادیده انگاشته شوند تکرار خواهند شد.


You are late, but this time I am going to overlook (it).

دیر کرده‌ای؛ ولی این دفعه چشم‌پوشی می‌کنم.


پیشنهاد کاربران

Not to see or notice
خارج از دید

Our living room overlooks the park.
مشرف بودن بر

نگاه کلی

نادیده انگاشتن

نادیده گرفتن

مورد توجه واقع نشدن، از قلم افتادن، نادیده گرفتن/پنداشتن

مسلط و مشرف بودن بر. . .

با دید به

بازدید کردن، سرکشی کردن

Easy to overlook: به آسانی نادیده گرفتن

سرسری گرفتن - توجه نکردن - ندید گرفتن

بی توجهی کردن

چشم پوشی کردن

مشرف بر

فروگذاردن

please try to overlook your brother's mistakes and don't blame him
لطفا تلاش کن تا اشتباهات برادرت را نادیده بگیری و او را سرزنش نکنی
🏮🏮

ignore
forgive


با دقت نگاه کردن

صرف نظر کردن
To overlook her / his mistake is not easy
صرف نظر کردن از خطای او آسان نیست

see sth wrong but decide to forget it

نادیده گرفتن، وشم پوشی کردن

برای ساختمان : با دید داشتن به جایی / که بتوان از مکان ، محلی را تماشا کرد

تقریبا میشه با معنی ignore یکی دونست
که همون چشم پوشی کردن یا نادیده گرفتنه

overlook ( verb ) = ندیدن، نادیده گرفتن، غافل شدن، چشم پوشی کردن، اغماض کردن، کم کاری کردن/چشم انداز داشتن، مشرف بودن، منظره داشتن/اعتنا نکردن، کنارگذاشتن/از قلم انداختن، از دست در رفتن

مترادف است با کلمه: disregard ( verb ) به معنای نادیده گرفتن

examples:
1 - He seems to have overlooked one important fact.
به نظر می رسد او از یک واقعیت مهم غافل شده است.
2 - In my hurry to finish the exam I had overlooked part of one of the questions.
با عجله برای پایان امتحان ، بخشی از یکی از سوالات را ندیدم
3 - Our hotel room overlooked the harbor.
اتاق هتل ما مشرف به بندر بود.
4 - He’s so friendly people are prepared to overlook his faults.
او آنقدر رفتاری دوستانه دارد که آدم ها حاضرند از ایراداتش چشم پوشی کنند.
5 - Our villa’s room is overlooked by beautiful scene of sea.
اتاق ویلای ما به منظره زیبای دریا مشرف می شود.


کلمات دیگر: