1. a messenger of god
رسول خدا
2. a lone messenger made his way to the camp
پیام رسان تک و تنها خود را به اردوگاه رساند.
3. a wing-footed messenger
قاصد بادپا
4. an ethereal messenger
پیک فرا زمانی
5. the queen's messenger entered the city carrying several important letters
پیک ملکه با چندین نامه ی مهم به شهر وارد شد.
6. i come to you as a messenger of good will
من به عنوان پیام رسان حسن نیت نزد شما می آیم.
7. The president dispatched a messenger to tell the premier what happened.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور پیکی را فرستاد تا به نخست وزیر بگوید چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور یک پیام رسان را فرستاد تا نخست وزیر را به آنچه که اتفاق افتاده است بگوید
8. A messenger was dispatched to take the news to the soldiers at the front.
[ترجمه ترگمان]قاصدی آمده بود تا خبر را به سربازان در جبهه برساند
[ترجمه گوگل]یک پیام رسان برای فرستادن خبر به سربازان در جلو فرستاده شد
9. The messenger brought your note today.
[ترجمه ترگمان] پیغام رسان امروز پیغامت رو آورد
[ترجمه گوگل]پیام رسان امروز شما را آورده است
10. Don't shoot the messenger.
[ترجمه ترگمان]به قاصد شلیک نکن
[ترجمه گوگل]رسول را شلیک نکن
11. The messenger gasped out his story after running all the way from the battle.
[ترجمه ترگمان]قاصد بعد از اینکه تمام راه را از میدان نبرد دور کرد، پیغام خود را در پیش گرفت
[ترجمه گوگل]پیامبر پس از تمام راه از نبرد، داستان خود را گشود
12. The documents were delivered by special messenger.
[ترجمه ترگمان]مدارک توسط پیک مخصوص تحویل داده شد
[ترجمه گوگل]اسناد توسط رسول رسمی تحویل داده شد
13. The messenger bent and scratched at his knee where the strapping chafed.
[ترجمه ترگمان]قاصد خم شد و روی زانو خم شد
[ترجمه گوگل]پیامبر خم شد و در زانویش خراشیده شد و جیغ کشید
14. I'll transmit the letter by special messenger.
[ترجمه ترگمان]من نامه را با پیک مخصوص منتقل خواهم کرد
[ترجمه گوگل]نامه را با پیام رسان ویژه ارسال خواهم کرد
15. Don't blame me, I'm only the messenger!
[ترجمه ترگمان]مرا سرزنش نکن، من فقط یک قاصد هستم
[ترجمه گوگل]من را سرزنش نکن، من فقط رسول هستم!