معنی : نویسنده مزدور، مزدور، خوشهچین، کرم حشره، بچه مگس، کوتوله، نوزاد، خوراک، قلع کردن، جان کندن، خوراک دادن، خوردن، جستجو کردن، زمین کندن، از کتاب استخراج کردن، از ریشه کندن یا دراوردن
معانی دیگر : حفر کردن، (زمین) کندن، از زیر خاک درآوردن، سخت کار کردن، کسی که کار طاقت فرسا می کند، کار بدنی کردن، دنبال چیزی گشتن، کاوش کردن، زمین را از تنه و ریشه ی گیاهان پاک کردن، ریشه کنی کردن، (خودمانی) خوردن، (خودمانی) خوراک، غذا، لارو کوتاه و چاق و کرم مانند برخی از حشرات (به ویژه سوسک)، لیسه ی (شفیره ی) سوسک، تخم مگس، زحمتکش، ع خوراک، خواربار، غذا دادن