کلمه جو
صفحه اصلی

maniacal


روان شیدا، شیدا، دچار جنون تحریکاتی، مانیایی، دارای علاقه ی دیوانه وار به چیزی، واله، شیفته، دیوانه، بیخود

انگلیسی به فارسی

دیوانه،بیخود


مانیکال


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: maniacally (adv.)
• : تعریف: marked by wildness, craziness, and violence.
مترادف: amok, berserk, frenzied, insane, maniac, raving, wild
مشابه: crazy, demented, deranged, frantic, furious, mad, psycho, rabid, violent

- The patient's maniacal stare terrified the nurse and she called for assistance.
[ترجمه ترگمان] maniacal بیمار به شدت به پرستار خیره شده بود و او را کمک صدا می کردند
[ترجمه گوگل] خستگی مانیکور بیمار از پرستار وحشت زده کرد و از کمک خواست

• insane, affected by mania; acting in an abnormally enthusiastic or excited manner
maniacal behaviour is violent, uncontrolled, and dangerous.

مترادف و متضاد

overexcited, crazy


Synonyms: berserk, crazed, demented, deranged, excited, flipped, flipped out, freaked out, freaky, frenzied, high, insane, lunatic, mad, nutty, psychotic, rabid, raving, turned-out, unbalanced, up, wild


Antonyms: balanced, calm, sane


جملات نمونه

1. He was almost maniacal in his pursuit of sporting records.
[ترجمه ترگمان]او در تعقیب سوابق ورزشی دیوانه شده بود
[ترجمه گوگل]او در پیگیری سوابق ورزشی خود تقریبا منصوری بود

2. He suddenly exploded into maniacal laughter.
[ترجمه ترگمان]ناگهان از شدت خنده منفجر شد
[ترجمه گوگل]او به طور ناگهانی به خنده منصوری منفجر شد

3. Mix drove it at maniacal speeds, sober or not.
[ترجمه ترگمان]این ترکیب را با سرعت جنون آمیزی ترکیب کنید، هوشیار باشید و یا نه
[ترجمه گوگل]مخلوط آن را در سرعت وحشیانه حرکت داد، آرام و یا نه

4. Opposite the flower market he stepped into the maniacal Le Loi traffic, attempting languor and unconcern.
[ترجمه ترگمان]رو به بازار گل قدم به قدم به میان رفت و رفت و رفت و آمد داشت
[ترجمه گوگل]در مقابل بازار سبز، او به ترافیک لاین لوبیا مینشیند، تلاش می کند که تمسخر و نگران باشد

5. Beside him appeared the maniacal little knife-man, Miguelito, giggling like an over-excited schoolgirl at a birthday party.
[ترجمه ترگمان]در کنار او، مرد چاقوی کوچکی که مثل یک دختر مدرسه ای در جشن تولد می خندید، به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]در کنار او مرد چاقو مردانه، میگوئولتو، مانند یک دختر مدرسه بسیار هیجان زده در جشن تولد ظاهر شد

6. I have never hated hyenas: their occasional maniacal laughter and their eerie whooping cries are among my earliest memories.
[ترجمه ترگمان]من هرگز از سگ های گوشتخوار نفرت نداشته ام و گاهی هم از خنده های جنون آمیز آن ها و فریادهای وحشتناک آن ها در نخستین خاطرات من است
[ترجمه گوگل]من هرگز از هیئنا نفرت نداشته ام: خنده ی مناسبی گاه به گاه و منحصر به فرد گرسنگی وحشت زده از میان اولین خاطرات من هستند

7. And who created the cruel, the deluded, the maniacal?
[ترجمه ترگمان]و چه کسی ظالم و فریب خورده و دیوانه را خلق کرد؟
[ترجمه گوگل]و چه کسی بی رحم، فریب خورده، وحشی؟

8. She was a meticulous, but not maniacal, housekeeper.
[ترجمه ترگمان]، اون خیلی دقیق بود ولی دیوونه نبود، خدمتکار
[ترجمه گوگل]او یک کارمند خانه دار دقیق، اما نه منصوری بود

9. Even the most mindful, meticulous, and maniacal systems administrator cannot prevent the inevitable: Hardware fails, and typically at the most malapropos time.
[ترجمه ترگمان]حتی the، موشکافی، و سیستم عصبی سیستم را نمی توان از اجتناب ناپذیر بودن: سخت افزار، و به طور معمول در the زمان مورد استفاده قرار داد
[ترجمه گوگل]حتی مدیر سیستم های درخشان، دقیق و مانیکال می تواند اجتناب ناپذیر را جلوگیری کند: سخت افزار ناپدید می شود، و معمولا در زمان بدتر شدن

10. I'm a maniacal perfectionist. And if I weren't, I wouldn't have this company.
[ترجمه ترگمان]من a هستم و اگر هم نبودم، این شرکت را نخواهم داشت
[ترجمه گوگل]من کمال گرا به مناسبت و اگر من نبودم، این شرکت را نخواهم داشت

11. Fairfax pretends that the maniacal noise was made by Grace Poole, a rather dumpy, unprepossessing servant.
[ترجمه ترگمان]فیرفاکس وانمود می کند که سر و صدا با گریس پول، یک خدمتکار نسبتا چاق و نامطبوع ساخته شده است
[ترجمه گوگل]فیرفکس تظاهر می کند که صدای دیوانه کننده توسط گریس پول، خدمتکار نسبتا خشن و بی نظیر ساخته شده است

12. His maniacal raving alarmed the butler, who called Woltz's personal physician and his second in command at the studio.
[ترجمه ترگمان]maniacal او را مضطرب می ساخت که پزشک شخصی Woltz و دوم او را در استودیو استخدام کرده بود
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه ای دست و پنجه نرم می کند، که پزشک شخصی وولتز را می خواند و دوم در استودیوی فرمانبرداری می کند

13. Fairfax pretends that the maniacal noise was made by Poole, a rather dumpy, unprepossessing servant.
[ترجمه ترگمان]فیرفاکس وانمود می کند که سر و صدا از طرف پول، یک خدمتکار نسبتا چاق و نامطبوع ساخته شده است
[ترجمه گوگل]فیرفکس وانمود می کند که سر و صدا از دیوانه ساخته شده توسط پول، یک خدمتکار غیرمعمول و غیرمعمول است

14. Julian Robertson was maniacal on the importance of management:'Have you done your work on management?
[ترجمه ترگمان]جولیان رابرتسون از اهمیت مدیریت، وسواس داشت: آیا کار خود را بر روی مدیریت انجام داده اید؟
[ترجمه گوگل]جولین رابرتسون در مورد اهمیت مدیریت چیره شد: آیا کار خود را در زمینه مدیریت انجام داده اید؟

15. Everywhere was tumult, exultation, deafening and maniacal bewilderment, astounding noise, yet furious dumb - show.
[ترجمه ترگمان]همه جا غوغایی برپا شده بود و صدای کر کننده و کر کننده و دیوانه کننده، سر و صدا، و در عین حال از آن همه شلوغی و سر و صدا در آمده بود
[ترجمه گوگل]همه جا درهم و برهم بود، هیجان زده، ناخوشایند و غم انگیز، سر و صدای شگفت انگیز، در عین حال خنده دار


کلمات دیگر: