کلمه جو
صفحه اصلی

lefty


(خودمانی) چپ دست (southpaw هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) چپ دست (southpaw هم می‌گویند)


چپ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: lefties
(1) تعریف: (informal) a left-handed person.

(2) تعریف: a member of the political Left; leftist.

• left-handed person, one who prefers to use the left hand
preferring to use the left hand
with the left hand

جملات نمونه

1. I don't get on with his lefty friends.
[ترجمه ترگمان]من با دوستاش کنار نمیام
[ترجمه گوگل]من با دوستان چپش رو نمی روم

2. But you never know with your dumb hippy lefty types.
[ترجمه ترگمان] اما تو هیچوقت با اون lefty احمقانه ت نمی دونی
[ترجمه گوگل]اما شما هرگز با نوع کثیف هیپی خود را نمی دانید

3. His home run was off lefty Yorkis Perez.
[ترجمه ترگمان]خانه او lefty Yorkis پرز بود
[ترجمه گوگل]کارهای خانه او به دور از جورج پریز بود

4. With one out, Valentine brought in a lefty, Takashi Kashiwada, to force Veras to bat right-handed.
[ترجمه ترگمان]با یکی از آن ها، والانتین یک چپ دست، Takashi را آورده بود تا veras را به سمت راست هدایت کند
[ترجمه گوگل]با یک نفر، ولنتاین یک دست چپ، Takashi Kashiwada، را مجبور کرد تا Veras را به سمت راست دستبرد بزند

5. Chris, a lefty, was a serious-minded player.
[ترجمه ترگمان]کریس (Chris)بازیکن lefty بود
[ترجمه گوگل]کریس، یک چپ، یک بازیکن جدی بود

6. Leadoff hitter Brett Hardy, a lefty, hit a line drive to left field.
[ترجمه ترگمان]\"Brett هاردی hitter\" (Brett هاردی)، بازیکن lefty، به سمت چپ به راه افتاد
[ترجمه گوگل]Leader Hitter برت هاردی، یک دست چپ، یک راننده خط به سمت چپ ضربه زد

7. Finley was shading the lefty spray hitter toward left.
[ترجمه ترگمان]فینلی داشت به سمت چپ ضربه می زد
[ترجمه گوگل]فینیلی اسپیرینگ چپ را به طرف چپ سایه زد

8. Bob : I'm the lefty but you stick me on the forehand court. What's up with that?
[ترجمه ترگمان]من چپ دست هستم اما تو من رو به اون قسمت راهنمایی می کنی چه خبر شده؟
[ترجمه گوگل]باب: من دست چپ هستم اما شما را در دادگاه پیشین نگه می دارم با آن چه می کنید؟

9. The fact that Goran is a lefty just makes his serve that little bit better.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که گوران یک lefty است فقط باعث می شود کمی بهتر شود
[ترجمه گوگل]واقعیت این است که گوران یک چپ است و فقط باعث خدمتش می شود

10. Lefty: How am I gonna get this thing open?
[ترجمه ترگمان]چه جوری این چیز رو باز کنم؟
[ترجمه گوگل]Lefty: چطور می توانم این چیز را باز کنم؟

11. Photo: Wen Jiabao is a lefty?
[ترجمه ترگمان]عکس: ون Jiabao یک lefty است؟
[ترجمه گوگل]عکس: ون جیاباو چپ دست است؟

12. He is both a lefty and a tweaker of lefty pieties.
[ترجمه ترگمان]او هر دو a و a of lefty است
[ترجمه گوگل]او هر دو دست چپ و یک تیکه از چنگال چپ است

13. Lefty said he had to go meet with the candy man.
[ترجمه ترگمان] چپ چپ نوشته که باید بره با یه مرد شکلات ملاقات کنه
[ترجمه گوگل]Lefty گفت او مجبور بود با مرد آب نبات ملاقات کند

14. Europe wasn't much fun for lefty used to making playground passes and running a flashy show.
[ترجمه ترگمان]اروپا از بازی کردن در زمین بازی و دویدن در یک نمایش پر زرق و برق لذت نمی برد
[ترجمه گوگل]اروپا بسیار سرگرم کننده برای چپ دست استفاده می شود به عبور از زمین بازی و اجرای یک نمایش لرزاننده نیست


کلمات دیگر: