کلمه جو
صفحه اصلی

kuomintang


(چینی) کومین تانگ (نام حزبی که در 1911 تاسیس شد و بعدا به رهبری چیانکای چک جزیره ی تایوان را به دست آورد)

انگلیسی به فارسی

(چینی) کومین تانگ (نام حزبی که در 1911 تاسیس شد و بعدا به رهبری چیانکایچک جزیره‌ی تایوان را به دست آورد)


kuomintang


انگلیسی به انگلیسی

• dominant political party of china from 1911 to 1948; dominant ruling party of taiwan since 1948

جملات نمونه

1. The ruling Kuomintang is desperately in need of reform, including rooting out blatant corruption and severing gangland ties.
[ترجمه ترگمان]The حاکم به شدت به اصلاحات نیاز دارد، از جمله ریشه کن کردن فساد آشکار و قطع روابط gangland
[ترجمه گوگل]حاکم Kuomintang به شدت نیاز به اصلاحات دارد، از جمله ریشه کن کردن فساد و انحلال روابط مرد و زن

2. Throughout the Kuomintang, as within the Soong family, the power struggle was played out in subtle intrigues and inscrutable maneuvers.
[ترجمه ترگمان]در سراسر the، مانند درون خانواده Soong، کش مکش قدرت با توطئه های ظریف و مانورهای مرموز صورت می گرفت
[ترجمه گوگل]در سراسر Kuomintang، همانطور که در داخل خانواده Soong، مبارزه قدرت در فریب ظریف و مانور نامناسب پخش شد

3. Kuomintang leaders, though more adroit, were much the same.
[ترجمه ترگمان]با آن که رهبران Kuomintang، با آن که adroit بیشتری داشتند، باز هم به همان اندازه بودند
[ترجمه گوگل]رهبران Kuomintang، هر چند بیشتر adroit، بسیار مشابه بود

4. Why does the Kuomintang mobilize so many troops to attack us?
[ترجمه ترگمان]چرا the آن قدر سربازان را بسیج می کند که به ما حمله کنند؟
[ترجمه گوگل]چرا Kuomintang بسیج نیروهای بسیاری برای حمله به ما؟

5. It is a pity, the Kuomintang hardliner destroyed this path finally.
[ترجمه ترگمان]حیف است که این راه سرانجام این راه را خراب کرده است
[ترجمه گوگل]این تاسف است، سخت گیر گوموندنگ در نهایت این مسیر را نابود کرد

6. The Kuomintang press - military and police seized people everywhere, roping them up and treating them like convicts.
[ترجمه ترگمان]گروه ارتش و پلیس Kuomintang مردم را در همه جا توقیف کردند، آن ها را جمع و جور کردند و مانند محکومین به آن ها رسیدگی کردند
[ترجمه گوگل]مطبوعات کوئین ماند - ارتش و پلیس مردم را در همه جا دستگیر کردند، آنها را مرتکب شدند و مانند محکومین رفتار می کردند

7. Most of these Kuomintang forces were under the command of Liu Chih.
[ترجمه ترگمان]اکثر این نیروهای Kuomintang تحت فرمانده \"لیو\" قرار داشتند
[ترجمه گوگل]بیشتر این نیروهای Kuomintang تحت فرماندهی لیو چی بودند

8. Under the pressure of Kuomintang and the Comintern, Chen published articles with the inclination of The Second Revolutionism.
[ترجمه ترگمان]با فشار of و the، چن مقالاتی را با تمایل of دوم منتشر کرد
[ترجمه گوگل]چن در زیر فشارهای کوماندننگ و کمینترن مقاله هایی با تمایل انقلاب دوم منتشر کرد

9. All the fine Kuomintang laws on this subject were meaningless unless landlordism itself were abolished.
[ترجمه ترگمان]تمام قوانین ظریف Kuomintang در این موضوع بی معنی بودند مگر آنکه خود landlordism منسوخ گردد
[ترجمه گوگل]تمام قوانین جومینتان در مورد این موضوع بی معنی بود مگر اینکه مالکیت زمین لغو شد

10. Furthermore, scores of other Kuomintang divisions are heading for the Liberated Areas.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بسیاری از بخش های Kuomintang دیگر عازم مناطق آزاد شده هستند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، نمرات دیگر بخش های Kuomintang برای مناطق آزاد شده است

11. If this causes the leaders of the Kuomintang to rage at the subornation of individual rights, they have nobody but themselves to blame.
[ترجمه ترگمان]اگر این امر سبب شود که رهبران of از حقوق فردی خشمگین شوند، هیچ کس جز خود را مقصر نمی دانند
[ترجمه گوگل]اگر این باعث می شود رهبران قومینتان به سوءاستفاده از حقوق فردی خشمگین شوند، هیچ کس جز خودشان را سرزنش نمی کنند

12. But the arrival as large quantities of Kuomintang stratocracy personnel,[sentence dictionary] he. . .
[ترجمه ترگمان]اما رسیدن به تعداد زیادی از پرسنل stratocracy Kuomintang، [ فرهنگ لغت حکم ] او …
[ترجمه گوگل]اما ورود به عنوان مقادیر زیادی از پرسنل استرات کراکاتوری Kuomintang، [فرهنگ واژه] او

13. Under the powerful voice of the nation, the Kuomintang authorities launched, unctuously, an election campaign to the National Congress in 194
[ترجمه ترگمان]با صدای قدرتمند ملت، مقامات Kuomintang، unctuously، یک کمپین انتخاباتی را برای کنگره ملی در ۱۹۴ به راه انداختند
[ترجمه گوگل]با صدای قدرتمند ملت، مقامات قوومینتان، کمپین انتخاباتی را به کنگره ملی در سال 194 راه اندازی کردند

14. In reality, the Kuomintang reactionaries are pitifully stupid.
[ترجمه ترگمان]در واقع، reactionaries kuomintang به طرز رقت انگیزی احمق هستند
[ترجمه گوگل]در حقیقت، واکنش گران قومینتان به شدت احمقانه هستند

15. It was decided by history condition that the Kuomintang government dispatched troops in Burma, and it was inevitable result of Japan southing.
[ترجمه ترگمان]با این شرط که دولت Kuomintang نیروهای نظامی برمه را به برمه اعزام داشته باشد و در نتیجه ژاپن southing اجتناب ناپذیر بود تصمیم گرفته شد
[ترجمه گوگل]با توجه به شرایط تاریخی، حکومت کوئین مینگان نیروهای نظامی را در برمه فرستاد و نتیجه آن ناشی از جنوب ژاپن بود


کلمات دیگر: