بطور تیره و مبهم، با داشتن غبار و مه
hazily
بطور تیره و مبهم، با داشتن غبار و مه
انگلیسی به انگلیسی
• foggily, mistily; vaguely
جملات نمونه
1. 'Why now?' she wondered hazily.
[ترجمه ترگمان]چرا حالا؟ او در شگفت بود
[ترجمه گوگل]چرا الان؟ او اشتباه تعجب کرد
[ترجمه گوگل]چرا الان؟ او اشتباه تعجب کرد
2. She frowned, hazily exploring the area near her face with one hand.
[ترجمه ترگمان]او اخمی کرد و با یک دست اطراف صورت او را کاوش کرد
[ترجمه گوگل]او دستش را با دست چپ زد و ناگهان ناحیه نزدیک به صورتش را کاوش کرد
[ترجمه گوگل]او دستش را با دست چپ زد و ناگهان ناحیه نزدیک به صورتش را کاوش کرد
3. And investors benefit if companies are clearly, not hazily, understood by the City.
[ترجمه ترگمان]و سرمایه گذاران در صورتی سود می برند که شرکت ها به طور واضح و نه به طور مبهم، توسط شهر درک شوند
[ترجمه گوگل]و سرمایه گذاران در صورتی که شرکت ها به وضوح، نه به طور تصادفی، توسط شهر درک شوند، سود می کنند
[ترجمه گوگل]و سرمایه گذاران در صورتی که شرکت ها به وضوح، نه به طور تصادفی، توسط شهر درک شوند، سود می کنند
4. We saw the distant hills hazily.
[ترجمه ترگمان]ما تپه های دور را دیدیم که به طور مبهم به طور مبهم در حال hazily
[ترجمه گوگل]ما تپه های دور را به طور چشمگیری دیدیم
[ترجمه گوگل]ما تپه های دور را به طور چشمگیری دیدیم
5. He remembered her only hazily.
[ترجمه ترگمان]تنها hazily را به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]او فقط به خاطر او به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]او فقط به خاطر او به یاد می آورد
6. Darkness has now descended and the moon and stars shine hazily in the clear sky.
[ترجمه ترگمان]اکنون تاریکی فرا رسیده است و ماه و ستارگان در آسمان صاف hazily
[ترجمه گوگل]تاریکی در حال حاضر فرود آمده و ماه و ستاره ها به طور چشمگیری در آسمان روشن می درخشد
[ترجمه گوگل]تاریکی در حال حاضر فرود آمده و ماه و ستاره ها به طور چشمگیری در آسمان روشن می درخشد
7. Just what was it about this man that he could arouse her strongest emotions so very easily? she thought hazily.
[ترجمه ترگمان]این مرد چه ربطی به این مرد داشت که می توانست احساساتش را به آسانی بروز دهد؟ به طور مبهم فکر می کرد:
[ترجمه گوگل]فقط در مورد این مرد چطور بود که او بتواند قوی ترین احساسات خود را به راحتی بوجود آورد؟ او به شدت فکر کرد
[ترجمه گوگل]فقط در مورد این مرد چطور بود که او بتواند قوی ترین احساسات خود را به راحتی بوجود آورد؟ او به شدت فکر کرد
8. Their eyes andears take in all sights and sounds hazily, without concentration and with little appreciation.
[ترجمه ترگمان]چشمانشان به طور مبهم و بدون تمرکز و با قدردانی ناچیز به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]چشمان آنها در طول تمام لحظات و حواس پرتی ها، بدون غلظت و کمی قدردانی می شوند
[ترجمه گوگل]چشمان آنها در طول تمام لحظات و حواس پرتی ها، بدون غلظت و کمی قدردانی می شوند
9. Their eyes and ears take in all sights and sound hazily, without and with little appreciation.
[ترجمه ترگمان]چشمانشان در هر چشم و گوش به طور مبهم و بی کم و کاست به گوش می رسد
[ترجمه گوگل]چشمها و گوشهای آنها در تمام مناظرهها و صدای ضعیف، بدون و با قدردانی کم است
[ترجمه گوگل]چشمها و گوشهای آنها در تمام مناظرهها و صدای ضعیف، بدون و با قدردانی کم است
10. Their and ears take in all sights and sound hazily, without and with little appreciation.
[ترجمه ترگمان]گوش های و گوش های آن ها به طور مبهم و بی کم و زیاد به طور مبهم شنیده می شود
[ترجمه گوگل]آنها و گوشها در همه جا و در حقیقت صدا، بدون و با قدردانی کمتری می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها و گوشها در همه جا و در حقیقت صدا، بدون و با قدردانی کمتری می گیرند
11. No matter happy or not, all want to bear oneself to persist at the beginning and hazily .
[ترجمه ترگمان]مهم نیست چه شاد باشد چه نباشد، همه می خواهند که در آغاز و به طور مبهم باقی بمانند
[ترجمه گوگل]مهم نیست خوشحال یا نه، همه می خواهند خود را تحمل کنند تا در آغاز و در حقیقت پایدار باشند
[ترجمه گوگل]مهم نیست خوشحال یا نه، همه می خواهند خود را تحمل کنند تا در آغاز و در حقیقت پایدار باشند
12. Pulled to ascend to jilt to jilt together the beard of chest, hazily smiled, say:Float soft, be so self-confidence!
[ترجمه ترگمان]Pulled که به هم می زند به هم می زند و ریش سینه را به هم می زند و در حالی که به طور مبهم لبخند می زد، گفت: - او هم اعتماد به نفس داشته باشد!
[ترجمه گوگل]به سمت پایین حرکت کنید تا به ریش بکشید و ریش سینه را به هم بزنید، به صورت مضحکی لبخند بزنید، می گویند: شناور نرم، بسیار مطمئن شوید!
[ترجمه گوگل]به سمت پایین حرکت کنید تا به ریش بکشید و ریش سینه را به هم بزنید، به صورت مضحکی لبخند بزنید، می گویند: شناور نرم، بسیار مطمئن شوید!
کلمات دیگر: