کلمه جو
صفحه اصلی

left hander


ادم چپ دست، دست چپی

انگلیسی به فارسی

آدم چپ دست، دست چپی


دست چپ، ادم چپ دست، چپ دست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who favors use of the left hand; left-handed person.

• a left-hander is someone who uses their left hand rather than their right hand for activities such as writing and throwing a ball.

جملات نمونه

1. I noticed the ring on the third finger of her left hand.
[ترجمه ترگمان]حلقه را روی انگشت سوم دست چپ او دیدم
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم حلقه در انگشت سوم دست چپ او

2. I hewed him on his neck with my left hand,and he released his hands that seized me by the throat.
[ترجمه ترگمان]دست چپم را محکم به گردن او کوبیدم، و او دست هایش را که گلوی مرا گرفته بود رها کرد
[ترجمه گوگل]من با دست چپم او را روی گردنم گذاشتم و دستانم را گشودم که گلویش را گرفتم

3. His young opponent counters with his left hand.
[ترجمه ترگمان]با دست چپش با دست چپش رد می کند
[ترجمه گوگل]حریف جوان خود را با دست چپ خود محاصره می کند

4. He stopped, shifting his cane to his left hand.
[ترجمه ترگمان]ایستاد و عصایش را به دست چپش گرفت
[ترجمه گوگل]او متوقف شد، انگشت خود را به سمت چپش تغییر داد

5. Not many people can write with the left hand.
[ترجمه ترگمان]افراد زیادی نمی توانند با دست چپ نامه بنویسند
[ترجمه گوگل]چند نفر نمی توانند با دست چپ نوشتن کنند

6. She held out her left hand.
[ترجمه ترگمان]دست چپش را دراز کرد
[ترجمه گوگل]او دست چپ خود را گذاشت

7. Fewer people write with their left hand than with their right.
[ترجمه ترگمان]افراد کمتری با دست چپ خود نسبت به with نامه می نویسند
[ترجمه گوگل]افراد کمتری با دست چپ خود را با حق خود می نویسند

8. He used his left hand as a shield against the reflecting sunlight.
[ترجمه ترگمان]از دست چپش به عنوان سپر در برابر نور خورشید استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]او دست چپ خود را به عنوان یک سپر در برابر نور خورشید منعکس استفاده کرد

9. His left hand has been narcotized.
[ترجمه ترگمان]دست چپش narcotized بوده
[ترجمه گوگل]دست چپ او سیگنال خورده است

10. With his left hand he groped for the knob, turned it, and pulled the door open.
[ترجمه ترگمان]با دست چپش دستگیره را گرفت و آن را چرخاند و در را باز کرد
[ترجمه گوگل]با دست چپ او دستگیر شد، آن را چرخاند و درب را باز کرد

11. I think it's due to being left handed that he's got terrible writing.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم به خاطر چپ دست بودن که اون یه خط وحشتناک داره
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم این به دلیل دستکاری چپ است که او نوشتن وحشتناکی دارد

12. Kelly swore quietly, looking at the deep cut on his left hand.
[ترجمه ترگمان]کلی به آرامی قسم خورد و به بریدگی عمیق دست چپش نگاه کرد
[ترجمه گوگل]کلی به آرامی سوگند یاد کرد، به دنبال برش عمیق در دست چپ خود

13. Stand straight and stretch the left hand to the right foot.
[ترجمه ترگمان]صاف بایستید و دست سمت چپ را به پای راست بکشید
[ترجمه گوگل]پای راست و کشیدن دست چپ به پای راست

14. Actors powder with their left hands for luck.
[ترجمه ترگمان]پودر Actors با دست چپش شانس میاره
[ترجمه گوگل]پودر بازیگران با دست چپ خود را برای شانس

15. He married with the left hand.
[ترجمه ترگمان]با دست چپ ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]او با دست چپ ازدواج کرد


کلمات دیگر: