کلمه جو
صفحه اصلی

uncovered


بی کلاه، سر برهنه، بی پوشش، بی حفاظ، بی سقف

انگلیسی به فارسی

بی کلاه، سر برهنه


بی پوشش، بی حفاظ، بی سقف


بی بیمه، بی تضمین


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: without a cover.
مشابه: bare

(2) تعریف: not protected, as by insurance.

• something that is uncovered does not have anything covering it.

مترادف و متضاد

exposed


Synonyms: bare, brought to light, caught, disclosed, discovered, divulged, dug up, found out, laid bare, made public, naked, nude, on display, on view, revealed, shown, solved, stripped, unconcealed, unmasked, unprotected, unveiled, visible, vulnerable, weakened


جملات نمونه

1. there is more dirt to be uncovered at the parliament
در پالمان فساد بیشتری وجود دارد که باید از آن پرده برداری شود.

2. Security forces have uncovered a plot to overthrow the government.
[ترجمه ترگمان]نیروهای امنیتی توطئه ای برای براندازی دولت کشف کرده اند
[ترجمه گوگل]نیروهای امنیتی یک طرح برای سرنگونی حکومت را کشف کرده اند

3. They uncovered a plot to destabilize the government.
[ترجمه ترگمان]آن ها توطئه ای برای بی ثبات کردن دولت کشف کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک نقشه برای بی ثبات کردن دولت را کشف کردند

4. The police have uncovered a plot.
[ترجمه ترگمان]پلیس یک توطئه را کشف کرده است
[ترجمه گوگل]یک پلیس کشف کرده است

5. An investigation uncovered mismanagement and a lack of proper financial controls.
[ترجمه ترگمان]یک تحقیق از سو مدیریت و عدم وجود کنترل های مالی مناسب پرده برداشت
[ترجمه گوگل]یک تحقیق ناامیدانه مدیریت و فقدان کنترل مالی مناسب را کشف کرد

6. The investigation uncovered widespread corruption within the police force.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات حاکی از فساد گسترده در نیروی پلیس است
[ترجمه گوگل]تحقیقات فساد گسترده ای را در نیروی پلیس کشف کردند

7. He uncovered the dish and showed us the food.
[ترجمه ترگمان]او ظرف را باز کرد و غذا را به ما نشان داد
[ترجمه گوگل]او ظرف را کشف کرد و غذا را به ما نشان داد

8. Carefully stripping away centuries of paint, the scientists uncovered a valuable old wall painting.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان با دقت قرن ها رنگ نقاشی را بیرون کشیدند، یک نقاشی دیواری قدیمی با ارزش را کشف کردند
[ترجمه گوگل]دانشمندان با دقت قرعه کشی رنگ را نقاشی دیواری قدیم دانستند

9. The investigation uncovered evidence of a large-scale illegal trade in wild birds.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات حاکی از کشف یک تجارت غیرقانونی در مقیاس بزرگ در پرندگان وحشی بود
[ترجمه گوگل]تحقیقات کشف شواهدی از تجارت غیرقانونی بزرگ در پرندگان وحشی را کشف کرد

10. Minor cuts and grazes can usually be left uncovered to heal by themselves.
[ترجمه ترگمان]بریدگی ها و grazes کوچک را معمولا می توان برای التیام خود از دست داد
[ترجمه گوگل]معمولا می توان کاهش و چرت زدن های کوچک را برای خود درمان کرد

11. Police in Brazil uncovered a plot to kidnap him.
[ترجمه ترگمان]پلیس در برزیل از توطئه ای برای ربودن او پرده برداشت
[ترجمه گوگل]پلیس در برزیل توطئه برای ربوده شدنش را کشف کرد

12. Auditors said they had uncovered evidence of fraud.
[ترجمه ترگمان]auditors گفت که اونا مدارک کلاهبرداری رو کشف کردن
[ترجمه گوگل]حسابرسان می گویند شواهدی از تقلب را کشف کرده اند

13. Auditors have uncovered serious irregularities in the accounts.
[ترجمه ترگمان]حسابرسان دچار بی نظمی های جدی در این حساب ها شده اند
[ترجمه گوگل]حسابرسان بی نظمی های جدی در حساب ها را کشف کرده اند

14. Don't leave the cake uncovered or the icing will go hard.
[ترجمه ترگمان]کیک را رها نکنید و یا یخ زدایی سخت خواهد بود
[ترجمه گوگل]کیک را باز نکنید و یا سرخ شدن سخت شود

15. The uncovered bucket in the corner stank.
[ترجمه ترگمان]سطل زباله در گوشه اتاق بوی گند می داد
[ترجمه گوگل]سطل کشف شده در گوشه ای استوار

پیشنهاد کاربران

پرده برداشتن

آشکارشد

فاش ساختن


مکشوف، پرده برداری شده، برملا، عریان، عیان

کشف شدن

پنجره روباز


کلمات دیگر: