کلمه جو
صفحه اصلی

underachieve


(آموزش - نسبت به هوش خود) در آموزش موفقیت کمتری داشتن، کم آموز بودن، کم آموزی کردن، به ظرفیت خود نرسیدن

انگلیسی به فارسی

(آموزش - نسبت به هوش خود) در آموزش موفقیت کمتری داشتن، کم آموز بودن، کم آموزی کردن


از حد انتظار بدتر یا ناموفقتر بودن، به ظرفیت خود نرسیدن


دست کم گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: underachieves, underachieving, underachieved
مشتقات: underachievement (n.), underachiever (n.)
• : تعریف: of a student, to perform below one's capacity, esp. as indicated by intelligence or aptitude tests.

• achieve less than what was expected (e.g. fail to do as well in school as might be expected from intelligence tests)

جملات نمونه

1. Some people might think I've underachieved in my job.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم ممکنه فکر کنن من تو کارم اشتباه کردم
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم ممکن است فکر کنند که من در کارم کم است

2. Too many boys are underachieving at school.
[ترجمه ترگمان] پسرای زیادی تو مدرسه هستن
[ترجمه گوگل]بیش از حد بسیاری از پسران به مدرسه می روند

3. Like a lot of boys his age, he's underachieving.
[ترجمه ترگمان]مثل یه عالمه پسر تو سن و سال اون، اون شغل underachieving داره
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از پسران سن او، او دست کم گرفتن

4. His theory about language codes was seized upon by those seeking to explain why working-class children under-achieved at school.
[ترجمه ترگمان]نظریه او در مورد کده ای زبان توسط کسانی که به دنبال توضیح علت عدم موفقیت کودکان طبقه کارگر در مدرسه بودند، گرفته شد
[ترجمه گوگل]نظریه های او در مورد کدهای زبان توسط افرادی که به دنبال توضیح دادن اینکه چرا بچه های کار گروهی در مدرسه دست کم گرفته اند، دستگیر شدند

5. Our society is multicultural and one particular group is undeniably underachieving - black children.
[ترجمه ترگمان]جامعه ما چند فرهنگی است و یک گروه خاص بدون شک بچه های سیاه underachieving است
[ترجمه گوگل]جامعه ما چند فرهنگی است و یک گروه خاص به طور غیرقابل اطمینان کم اهمیت است - کودکان سیاه پوست

6. It helped low-income and underachieving high school students set career and academic goals and work to attain them.
[ترجمه ترگمان]این کار به دانش آموزان کم درآمد و underachieving آموزان دبیرستان کمک کرد تا اهداف شغلی و تحصیلی و کار برای رسیدن به آن ها را تعیین کنند
[ترجمه گوگل]این کمک به دانش آموزان دبیرستانی کم درآمد و کم اهمیت می دهد اهداف حرفه ای و تحصیلی را تعیین می کند و برای رسیدن به آنها تلاش می کند

7. Seventy-five percent of the teams in the tourney are done for the year, but the ostensibly underachieving Cats are still alive.
[ترجمه ترگمان]هفتاد و پنج درصد از تیم ها در این مسابقات در سال انجام می شوند، اما هنوز Cats underachieving هنوز زنده هستند
[ترجمه گوگل]هفتاد و پنج درصد از تیم ها در این مسابقات برای سال انجام می شوند، اما کتک هایی که ظاهرا از دست رفته اند هنوز زنده هستند

8. In earlier times the former had been underachieving educationally whereas the latter are now near the peak of their attainment level.
[ترجمه ترگمان]در زمان های گذشته، اولی underachieving educationally بوده است، در حالی که دومی در حال حاضر نزدیک به اوج سطح دستیابی آن ها است
[ترجمه گوگل]در دوره های اولیه، سابق به طور آموزشی بی نظیر بوده است، در حالیکه اخیرا در اوج میزان پیشرفت آنها قرار دارد

9. They consistently underachieve at school and demonstrate little desire to make headway along a career avenue to success.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور مداوم در مدرسه پرسه می زنند و تمایل کمی برای پیشرفت در مسیر شغلی برای موفقیت دارند
[ترجمه گوگل]آنها مدرسه را به طور مداوم پایین می آورند و تمایل اندکی برای پیشرفت در مسیر موفقیت شغلی را نشان می دهند

10. He is averaging 9 points this season and replaces the underachieving Kukoc, who never meshed with the team.
[ترجمه ترگمان]او به طور متوسط ۹ امتیاز در این فصل دارد و جایگزین the Kukoc می شود که هرگز با تیم همخوانی ندارد
[ترجمه گوگل]او در این فصل به طور متوسط ​​9 امتیاز و جایگزین Kukoc، که هرگز با تیم همخوانی ندارد، جایگزین می کند

11. Not for them chirpy whelk stall amateurism or cheerful under-achieving.
[ترجمه ترگمان]نه برای آن ها و نه برای آن ها از صدف خوراکی و یا شاد و شاد
[ترجمه گوگل]نه برای آنها american amateurism و یا خوش شانسی دست کم گرفتن

12. THAT the children of the poor underachieve in later life, and thus remain poor themselves, is one of the enduring problems of society.
[ترجمه ترگمان]این که فرزندان of فقیر در زندگی بعدی، و در نتیجه خود فقیر بمانند، یکی از مشکلات همیشگی جامعه است
[ترجمه گوگل]از آنجا که کودکان فقرا در زندگی بعد از آن دست کم گرفته شده و به همین دلیل خود را فقیر باقی میگذارند، یکی از مشکلات پایدار جامعه است

13. Children of the poor underachieve in later life, and thus remain poor themselves, is one of the enduring problems of society.
[ترجمه ترگمان]کودکان of فقیر در زندگی بعدی، و در نتیجه خود فقیر باقی می مانند، یکی از مشکلات ماندگار جامعه است
[ترجمه گوگل]کودکان فقیر در زندگی بعد از آن دست کم گرفتار می شوند و به همین دلیل خود را فقیر باقی می گذارند، یکی از مشکلات پایدار جامعه است

14. I know sometimes it's frustrating to watch them underachieve, but what right have we to blame them?
[ترجمه ترگمان]من می دانم که بعضی وقت ها نا امید شدن به آن ها نا امید کننده است، اما چه حقی داریم که آن ها را مقصر بدانیم؟
[ترجمه گوگل]من می دانم گاهی اوقات ناامید کننده است که آنها را زیر نظر بگیرند، اما ما حق داریم آنها را سرزنش کنیم؟

پیشنهاد کاربران

به آنچه که حقته نرسی


کلمات دیگر: