کلمه جو
صفحه اصلی

raving


دیوانه، هذیان گوی، خروشان و جوشان، (شدیدا) تحسین انگیز، یاوه گو

انگلیسی به فارسی

یاوه گو،دیوانه


خنده دار، با بیحوصلگی حرف زدن، غریدن، دیوانه شدن، جار و جنجال راه انداختن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: wild and unrestrained; frenzied; delirious.
مشابه: delirious, maniacal, rabid

(2) تعریف: (informal) so remarkable as to inspire great admiration or enthusiasm in others.

- a raving beauty
[ترجمه ترگمان] یک زیبایی هذیان آمیز
[ترجمه گوگل] یک زیبایی جالب
اسم ( noun )
مشتقات: ravingly (adv.)
• : تعریف: incoherent, irrational speech; babble.

• wild delirious talk, frantic speech
delirious, crazed, frantic
if you describe someone as raving or raving mad, you mean that you think they are completely mad; an informal word.

جملات نمونه

1. raving mad
دیوانه ی زنجیری (هذیان گوی)

2. a raving beauty
زنی با زیبایی اعجاب آور

3. the raving waves of the sea
امواج خروشان دریا

4. the mother was raving about her daughter's beauty
مادر درباره ی زیبایی دخترش داد سخن می داد.

5. the dying man began raving
مرد در حال نزع شروع به هذیان گویی کرد.

6. He must be a raving idiot/lunatic.
[ترجمه ترگمان] اون باید یه احمق و خل و چل باشه
[ترجمه گوگل]او باید عجیب و غریب / مضحک باشد

7. She seemed to have gone stark raving mad.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که او دیوانه شده است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که به سختی گریه می کرد

8. The mob burst into the office ranting and raving.
[ترجمه ترگمان]جمعیت به داخل دفتر هجوم آوردند و دیوانه وار شروع به حرف زدن کردند
[ترجمه گوگل]این توطئه به دفتر وحشت زده می شود

9. He stood on the steps raving at the enemies.
[ترجمه ترگمان]او روی پله ها ایستاد و به دشمن حمله کرد
[ترجمه گوگل]او بر روی گام هایی که دشمنان را می کشید ایستاد

10. Her last book was a raving best-seller/success.
[ترجمه ترگمان]آخرین کتاب او پرفروش ترین آلبوم پرفروش و پرفروش بود
[ترجمه گوگل]آخرین کتاب او بهترین فروش / موفق بود

11. They are raving about the food they had in China.
[ترجمه ترگمان]آن ها درباره غذایی که در چین داشتند پرگویی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد غذائی که در چین داشتند شگفت زده می شوند

12. Her son thinks she's an absolute raving lunatic.
[ترجمه ترگمان]پسرش فکر می کند که او یک دیوانه تمام عیار است
[ترجمه گوگل]پسر او فکر می کند او یک خائن وحشی مطلق است

13. You must be stark raving mad to risk your money like that!
[ترجمه ترگمان]تو باید کاملا دیوانه شده باشی که چنین پولی را به خطر بیندازی!
[ترجمه گوگل]شما باید باهوش باشید تا پول خود را به خطر بیندازید!

14. She was ranting and raving about some imagined insult.
[ترجمه ترگمان]اون به خاطر توهین به یه مشت فحش داد و بیداد می کرد
[ترجمه گوگل]او در مورد برخی از توهمات تصور شده مورد تشویق قرار گرفت

raving mad

دیوانه‌ی زنجیری (هذیان‌گوی)


a raving beauty

زنی با زیبایی اعجاب‌آور


پیشنهاد کاربران

پرجوش و خروش

پر اشتیاق


کلمات دیگر: