کلمه جو
صفحه اصلی

rasputin


راسپوتین (روحانی و سیاست باز روسی)

انگلیسی به فارسی

راسپوتین (روحانی و سیاستباز روسی)


Rasputin


انگلیسی به انگلیسی

• family name; grigori rasputin (1869-1916), siberian peasant monk who was the religious advisor and had much influence at the court of czar nicholas ii and czarina alexandra, he was murdered by a group of aristocrats on december 29th 1916, known as "mad monk"; person who exercises important but cunning influence

جملات نمونه

1. Rasputin was killed by men who were jealous of his influence with the Russian royal family.
[ترجمه ترگمان]راسپوتین توسط مردانی کشته شد که به نفوذ او با خانواده سلطنتی روسیه حسادت می کردند
[ترجمه گوگل]Rasputin توسط مردانی که از نفوذ وی با خانواده سلطنتی روسیه حسادت می کردند، کشته شدند

2. But the media are not Rasputin with a covert or overt political agenda.
[ترجمه ترگمان]اما رسانه ها با دستور کار سیاسی مخفی یا آشکار مخالف نیستند
[ترجمه گوگل]اما رسانه ها Rasputin با یک برنامه سیاسی مخفی یا آشکار نیستند

3. By the time he was twenty Rasputin had married a local girl and before long had sired four children.
[ترجمه ترگمان]وقتی بیست ساله بود راسپوتین با یک دختر محلی ازدواج کرده بود و طولی نکشید که چهار بچه به نوکری گرفته بود
[ترجمه گوگل]در آن زمان او بیست Rasputin با یک دختر محلی ازدواج کرده بود و قبل از اینکه چهار فرزند داشت

4. Rasputin, a writer profoundly disappointed about reality and holding his ground of moral idealism, frequently employs the dream image in his works.
[ترجمه ترگمان]Rasputin، نویسنده ای که عمیقا از واقعیت نومید شده است و زمین ایده آلیسم اخلاقی را در دست دارد، اغلب تصویر رویا را در آثار خود به کار می برد
[ترجمه گوگل]Rasputin، نویسنده ای که عمیقا از واقعیت ناامید شده و زمینه ای از ایده آل گرایی اخلاقی خود را دارد، اغلب تصویر رویا را در آثارش به کار می گیرد

5. When Rasputin was murdered by a group of noblemen in 19 some accounts say he was also sexually mutilated and his penis was severed.
[ترجمه ترگمان]وقتی راسپوتین توسط گروهی از نجبا در سال ۱۹ میلادی به قتل رسید گفت که او هم فلج شده و آلتش به هم قطع شده
[ترجمه گوگل]هنگامی که Rasputin توسط گروهی از نجیب زاده ها در 19 سالگی به قتل رسید، برخی از حساب ها می گویند که او نیز به صورت جنسی زخمی شده و آلت تناسلی او قطع شده است

6. Rasputin, one of the biggest sinners of the province, was suddenly struck by the potential held by this theory.
[ترجمه ترگمان]Rasputin یکی از بزرگ ترین گناهکاران استان، ناگهان توسط این نظریه که توسط این نظریه برگزار شد، مورد اصابت قرار گرفت
[ترجمه گوگل]Rasputin، یکی از بزرگترین گناهکاران این استان، به طور ناگهانی پتانسیل هایی را که توسط این نظریه مطرح شد، تحت تأثیر قرار داده است

7. Rasputin exercised some strong hypnotic power over the Tsar and his wife.
[ترجمه ترگمان]راسپوتین بر امپراتور و همسرش تسلط قوی داشت
[ترجمه گوگل]Rasputin برخی از قدرت هیپنوتیزم قوی بر تزار و همسرش

8. All three aspects form the new realism of Rasputin .
[ترجمه ترگمان]هر سه جنبه واقع گرایی جدید of را شکل می دهند
[ترجمه گوگل]هر سه جنبه، واقع گرایی جدید Rasputin را تشکیل می دهند

9. Rasputin dined here, Dostoevsky wrote in a corner hotel room, Tchaikovsky supped with his bride on their honeymoon.
[ترجمه ترگمان]راسپوتین اینجا غذا خورد، dostoevsky در گوشه اتاق هتل نوشته بود که شام را با عروس خود در ماه عسل their صرف کرده بود
[ترجمه گوگل]دکتر Rasputin در اینجا در این اتاق نشسته بود، چایکوفسکی در عروسی خود عطر خود را با یک کانال اتاق نشیمن نوشت

10. Grigori Rasputin (1869–19 was a Russian mystic believed by some to be a psychic and faith healer having supernatural powers.
[ترجمه ترگمان]گریگوری Rasputin (۱۸۶۹ - ۱۹)یک رازوری روسی بود که به اعتقاد برخی از آن، یک شفا ذهنی و ایمان بود که دارای قدرت مافوق طبیعی بود
[ترجمه گوگل]گریگوری راسپوتین (1918-1969) یک عارف روسی بود که برخی از آنها بعنوان یک جانشین روانی و ایمان دارای قدرت فوقالعاده بودند

11. Flagellation and other exotic practices formed part of its creed and Rasputin entered into the spirit of these with enthusiasm.
[ترجمه ترگمان]flagellation و دیگر شیوه های عجیب و غریب بخشی از معتقدات خود را تشکیل دادند و Rasputin با شور و شوق وارد روح این افراد شدند
[ترجمه گوگل]عروسی و سایر فعالیت های عجیب و غریب بخشی از اعتقاداتش بود و Rasputin با شور و شوق وارد روح آنها شد

12. So his killers shot him in the back with a revolver. Rasputin fell but later revived.
[ترجمه ترگمان]پس قاتل ها با یه هفت تیر بهش شلیک کردن راسپوتین \"افتاد اما بعد دوباره زنده شد\"
[ترجمه گوگل]بنابراین قاتلان او را در پشت با یک رولر شلیک کردند Rasputin سقوط کرد اما بعدا دوباره زنده شد

13. His presence in Russia was predicted by himself in a book published here by the Century Company in which he revealed the story of his relations with Rasputin, with the Czar and with the spies.
[ترجمه ترگمان]حضور او در روسیه در کتابی منتشر شد که در اینجا توسط شرکت قرن بیستم منتشر شد که در آن داستان روابط خود با Rasputin، با تزار و جاسوسان را آشکار ساخت
[ترجمه گوگل]حضور او در روسیه در کتابی که در اینجا توسط شرکت قرن منتشر شده است، در کتاب خود منتشر شده است که در آن داستان روابطش با Rasputin، همراه با شاه و جاسوسان، نشان داده شده است

14. Based on a typical Russian common family with sporadic and universal misery, Rasputin summarizes social situation and the people's exist crisis in Russia.
[ترجمه ترگمان]Rasputin بر پایه یک خانواده مشترک روسی با فقر پراکنده و پراکنده، وضعیت اجتماعی و بحران موجود در روسیه را خلاصه می کند
[ترجمه گوگل]Rasputin بر اساس یک خانواده متداول معمول خانواده روسی که با بدبختی های پراکنده و جهانی مواجه است، شرایط اجتماعی و بحران موجود در روسیه را در روسیه خلاصه می کند


کلمات دیگر: