(انگلیس) مالیات دهنده، عوارض دهنده (به شهرداری)
ratepayer
(انگلیس) مالیات دهنده، عوارض دهنده (به شهرداری)
انگلیسی به فارسی
(انگلیس) مالیات دهنده، عوارض دهنده (به شهرداری)
نرخ ارز
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: ratepaying (adj.), ratepaying (n.)
مشتقات: ratepaying (adj.), ratepaying (n.)
• : تعریف: someone who pays a usu. regular charge for the use of a utility such as electricity.
• taxpayer
in britain, a ratepayer was a person who had to pay rates: see rate 3.
in britain, a ratepayer was a person who had to pay rates: see rate 3.
جملات نمونه
1. Any new ratepayer has six months to appeal from the date he or she became responsible for rates.
[ترجمه ترگمان]هر ratepayer جدید شش ماه وقت دارد تا از روزی که او مسئول نرخ ها می شود درخواست استیناف کند
[ترجمه گوگل]هر فرد پرداخت کننده جدید شش ماه برای درخواست تجدیدنظر از تاریخ تعیین شده برای او می باشد
[ترجمه گوگل]هر فرد پرداخت کننده جدید شش ماه برای درخواست تجدیدنظر از تاریخ تعیین شده برای او می باشد
2. The Division of Ratepayer Advocates disagrees with many aspects of the buyout.
[ترجمه ترگمان]گروه طرفداران Ratepayer با جنبه های زیادی از این خرید مخالفند
[ترجمه گوگل]بخش متفقین نرخ بهره، مخالف بسیاری از جنبه های خرید است
[ترجمه گوگل]بخش متفقین نرخ بهره، مخالف بسیاری از جنبه های خرید است
3. Modern economy is a kind of lawful economy, legally ratepaying is an obligation of the enterprises (ratepayer).
[ترجمه ترگمان]اقتصاد مدرن نوعی اقتصاد قانونی است، به طور قانونی ratepaying یک تعهد شرکت ها است (ratepayer)
[ترجمه گوگل]اقتصاد مدرن یک نوع از اقتصاد قانونی است، پرداخت هزینه های قانونی یک تعهد از شرکت ها (نرخ بهره) است
[ترجمه گوگل]اقتصاد مدرن یک نوع از اقتصاد قانونی است، پرداخت هزینه های قانونی یک تعهد از شرکت ها (نرخ بهره) است
4. The fall-back is the Floating RatePayer Calculation Amount.
[ترجمه ترگمان]The محاسبه مقدار محاسبه RatePayer شناور است
[ترجمه گوگل]بازگشت به عقب، مقدار محاسبه RatePayer شناور است
[ترجمه گوگل]بازگشت به عقب، مقدار محاسبه RatePayer شناور است
5. Increasingly the Thatcher governments became the protector of the ratepayer rather than the defender of local democracy.
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، دولت تاچر به جای مدافع دموکراسی محلی، حامی the شد
[ترجمه گوگل]به تدریج دولت های تاچر به جای محافظ دموکراسی محلی، محافظ پرداخت کننده می شد
[ترجمه گوگل]به تدریج دولت های تاچر به جای محافظ دموکراسی محلی، محافظ پرداخت کننده می شد
6. It sailed out of the horizontally opening window and fell on the bowler hat of a ratepayer on the street underneath.
[ترجمه ترگمان]از پنجره باز به سمت افقی حرکت کرد و بر روی کلاه لبه دار یک ratepayer در خیابان زیرین افتاد
[ترجمه گوگل]از پنجره پنجره افقی پیاده شد و بر روی کلاه پوشیده از یک نرخ پرداخت کننده در خیابان پایین افتاد
[ترجمه گوگل]از پنجره پنجره افقی پیاده شد و بر روی کلاه پوشیده از یک نرخ پرداخت کننده در خیابان پایین افتاد
7. Expenses incurred by telephone company that are charged to the ratepayer by being allowed in the company's rate-base.
[ترجمه ترگمان]هزینه های صرف شده توسط شرکت تلفن که با مجاز بودن در نرخ سود شرکت شارژ می شوند
[ترجمه گوگل]هزینه های شرکت مخابرات تلفنی که با پرداخت حق بیمه در نرخ بهره شرکت قرار می گیرند، پرداخت می شود
[ترجمه گوگل]هزینه های شرکت مخابرات تلفنی که با پرداخت حق بیمه در نرخ بهره شرکت قرار می گیرند، پرداخت می شود
8. New Jersey Governor John Corzine appointed Singh to the post of ratepayer advocate, representing New Jersey consumers of services such as energy and water.
[ترجمه ترگمان]فرماندار نیوجرسی، جان Corzine سینگ را به پست مدافع ratepayer منصوب کرد که نشانگر مصرف کنندگان جدید خدماتی از قبیل انرژی و آب بود
[ترجمه گوگل]جان کورزین، فرماندار نیوجرسی، سینگ را به عنوان مدافع نرخ بهره پرداخت کرده و از مصرف کنندگان خدمات نیویورکی مانند انرژی و آب نمایندگی دارد
[ترجمه گوگل]جان کورزین، فرماندار نیوجرسی، سینگ را به عنوان مدافع نرخ بهره پرداخت کرده و از مصرف کنندگان خدمات نیویورکی مانند انرژی و آب نمایندگی دارد
9. Neither restrictions on sale or letting, such as those that apply to Home Ownership Scheme flats, nor the financial status of the ratepayer, can be taken into account.
[ترجمه ترگمان]نه محدودیت هایی برای فروش و یا اجازه دادن، مانند آن هایی که در طرح مالکیت خانه و یا وضعیت مالی of صدق می کنند، را می توان به حساب آورد
[ترجمه گوگل]هیچ محدودیتی در فروش یا اجاره دادن، مانند مواردی که برای آپارتمان های اسکان مالکیت خانه اعمال می شود، و همچنین وضعیت مالی پرداخت کننده نمی تواند مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه گوگل]هیچ محدودیتی در فروش یا اجاره دادن، مانند مواردی که برای آپارتمان های اسکان مالکیت خانه اعمال می شود، و همچنین وضعیت مالی پرداخت کننده نمی تواند مورد توجه قرار گیرد
کلمات دیگر: