غیر دموکراتیک
undemocratic
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of democratic.
• متضاد: democratic
• متضاد: democratic
• not democratic, not based on equality, not respecting individual rights, not decided by the majority
an undemocratic system, process, or decision is controlled by one person or a small number of people, rather than by all the people who are involved.
an undemocratic system, process, or decision is controlled by one person or a small number of people, rather than by all the people who are involved.
جملات نمونه
1. It is undemocratic to govern an area without an electoral mandate.
[ترجمه ترگمان]حاکم کردن یک منطقه بدون حکم انتخاباتی، غیردموکراتیک است
[ترجمه گوگل]این بدون دموکراتیک است که حاکمیت یک منطقه را بدون مجوز انتخاباتی داشته باشد
[ترجمه گوگل]این بدون دموکراتیک است که حاکمیت یک منطقه را بدون مجوز انتخاباتی داشته باشد
2. Opponents denounced the decree as undemocratic and unconstitutional.
[ترجمه ترگمان]مخالفان این حکم را به عنوان غیردموکراتیک و خلاف قانون اساسی محکوم کردند
[ترجمه گوگل]مخالفان این حکم را غیر دموکراتیک و غیر قانونی اعلام کردند
[ترجمه گوگل]مخالفان این حکم را غیر دموکراتیک و غیر قانونی اعلام کردند
3. The Union accused Walesa of being capricious and undemocratic.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه walesa را به capricious و غیردموکراتیک متهم کرد
[ترجمه گوگل]اتحادیه والسا را متهم کرد که فریبکارانه و غیر دموکراتیک است
[ترجمه گوگل]اتحادیه والسا را متهم کرد که فریبکارانه و غیر دموکراتیک است
4. It favored the leisure class to an undemocratic degree.
[ترجمه ترگمان]این سبک طرفدار طبقه مرفه به میزان غیردموکراتیک بود
[ترجمه گوگل]این کلاس اوقات فراغت را به درجه غیردموکراتیک ترجیح داد
[ترجمه گوگل]این کلاس اوقات فراغت را به درجه غیردموکراتیک ترجیح داد
5. Do many states have legislation outlawing undemocratic high school organizations, and have such laws been upheld?
[ترجمه ترگمان]آیا کشورهای زیادی قانون منع غیر دموکراتیک کردن سازمان های دبیرستان را قانونی کرده اند و چنین قوانینی را تایید کرده اند؟
[ترجمه گوگل]آیا دولت های بسیاری دارای قوانین هستند که سازمان های دبیرستانی غیر دموکراتیک را ممنوع می کنند و چنین قوانینی را رعایت می کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا دولت های بسیاری دارای قوانین هستند که سازمان های دبیرستانی غیر دموکراتیک را ممنوع می کنند و چنین قوانینی را رعایت می کنند؟
6. All major political parties criticized the draft as undemocratic, and a protest rally attracted 50,000 people.
[ترجمه ترگمان]همه احزاب اصلی سیاسی پیش نویس را به عنوان غیردموکراتیک مورد انتقاد قرار دادند و تظاهرات اعتراضی ۵۰،۰۰۰ نفر را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]همه احزاب عمده سیاسی انتقاد از پیش نویس به عنوان غیر دموکراتیک، و یک تظاهرات اعتراض آمیز 50،000 نفر را جذب کرد
[ترجمه گوگل]همه احزاب عمده سیاسی انتقاد از پیش نویس به عنوان غیر دموکراتیک، و یک تظاهرات اعتراض آمیز 50،000 نفر را جذب کرد
7. It is undemocratic rule by foreigners or, even worse, rule by international bureaucrats.
[ترجمه ترگمان]این قانون توسط خارجیان یا حتی بدتر از آن، توسط دیوان سالاران بین المللی اداره می شود
[ترجمه گوگل]حکومت غیردموکراتیک توسط خارجی ها یا حتی بدتر از آن توسط بوروکرات های بین المللی حکم می کند
[ترجمه گوگل]حکومت غیردموکراتیک توسط خارجی ها یا حتی بدتر از آن توسط بوروکرات های بین المللی حکم می کند
8. That is a fundamentally undemocratic argument.
[ترجمه ترگمان]این یک استدلال بنیادی دموکراتیک است
[ترجمه گوگل]این استدلال اساسا غیر دموکراتیک است
[ترجمه گوگل]این استدلال اساسا غیر دموکراتیک است
9. It was illegal and undemocratic -- but the president, Hamid Karzai, supported the ban.
[ترجمه ترگمان]این امر غیر قانونی و غیردموکراتیک بود - اما رئیس جمهور حامد کرزای از این ممنوعیت حمایت کرد
[ترجمه گوگل]این غیرقانونی و غیر دموکراتیک بود - اما حامد کرزی، رئیس جمهور، از این ممنوعیت حمایت کرد
[ترجمه گوگل]این غیرقانونی و غیر دموکراتیک بود - اما حامد کرزی، رئیس جمهور، از این ممنوعیت حمایت کرد
10. Many carried signs and denounced the overthrow as undemocratic.
[ترجمه ترگمان]بسیاری نشانه ها را حمل کردند و سرنگونی را به عنوان غیردموکراتیک محکوم کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از نشانه ها را حمل کردند و سرنگونی را به عنوان غیر دموکراتیک محکوم کردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از نشانه ها را حمل کردند و سرنگونی را به عنوان غیر دموکراتیک محکوم کردند
11. This struck many Americans as undemocratic and helped fuel a furious backlash.
[ترجمه ترگمان]این موضوع بسیاری از آمریکایی ها را به عنوان غیردموکراتیک عوض کرد و به سوخت واکنش شدید کمک کرد
[ترجمه گوگل]این امر بسیاری از آمریکایی ها را به عنوان غیر دموکراتیک تبدیل کرد و به عقب نشینی خشمگین کمک کرد
[ترجمه گوگل]این امر بسیاری از آمریکایی ها را به عنوان غیر دموکراتیک تبدیل کرد و به عقب نشینی خشمگین کمک کرد
12. Capitalism and Stalinism defend undemocratic control of the media by a minority.
[ترجمه ترگمان]سرمایه داری و Stalinism از کنترل غیر دموکراتیک رسانه ها توسط اقلیت دفاع می کنند
[ترجمه گوگل]سرمایه داری و استالینیسم از یک اقلیت حمایت می کند که از رسانه های غیر دموکراتیک رسانه ها محافظت کند
[ترجمه گوگل]سرمایه داری و استالینیسم از یک اقلیت حمایت می کند که از رسانه های غیر دموکراتیک رسانه ها محافظت کند
13. The internet has pushed governments in undemocratic and semi - democratic countries on to the defensive.
[ترجمه ترگمان]اینترنت دولت ها را به سمت کشورهای غیر دموکراتیک و نیمه دموکراتیک به حالت دفاعی سوق داده است
[ترجمه گوگل]اینترنت دولت ها را در کشورهای غیر دموکراتیک و نیمه دموکراتیک تحت فشار قرار داده است
[ترجمه گوگل]اینترنت دولت ها را در کشورهای غیر دموکراتیک و نیمه دموکراتیک تحت فشار قرار داده است
کلمات دیگر: