کلمه جو
صفحه اصلی

rasping

انگلیسی به فارسی

تکان دادن، سوهان زدن، تراش دادن، با صدای سوهان گوش را ازردن


انگلیسی به انگلیسی

• (about a sound) grating, harsh, irritating

جملات نمونه

1. He fell back into the water, his breath rasping in his heaving chest.
[ترجمه ترگمان]او دوباره به آب افتاد، نفسش در سینه حبس شده بود
[ترجمه گوگل]او به آب افتاد، نفس او در قفسه سرسبزی او فرو ریخت

2. I heard his breath rasping in his chest.
[ترجمه ترگمان]صدای نفس او را در سینه اش شنیدم
[ترجمه گوگل]من شنیده ام تنفس او در قفسه سینه او

3. His first touch was to turn David Bardsley's rasping free-kick, which followed Southall's dismissal, round a post.
[ترجمه ترگمان]اولین تماس او این بود که دیوید Bardsley را آزاد کند - ضربه آزاد، که به دنبال عزل Southall، دور یک پست بود
[ترجمه گوگل]اولین لمس او این بود که ضربه آزاد داوید باردسل را که به دلیل اخراج Southall به سر می برد، دور کند

4. He could hardly hear his thoughts above the rasping of his breath.
[ترجمه ترگمان]به زحمت می توانست افکارش را از صدای بلند نفسش بشنود
[ترجمه گوگل]او به سختی می تواند افکار خود را بالاتر از تکان دادن نفس خود را بشنود

5. He began to cough in rasping barks that became horribly convulsive before eventually subsiding.
[ترجمه ترگمان]شروع به سرفه کرد و با خشم و شدت هرچه تمام تر به سرفه افتاد
[ترجمه گوگل]او شروع به سرفه کردن کردن کردن کرد که قبل از نهایت پایان دادن، به طرز وحشتناکی متلاشی شد

6. I heard John's voice rasping in the other room.
[ترجمه ترگمان]صدای جان را در اتاق دیگر شنیدم
[ترجمه گوگل]صدای جان را شنیدم در اتاق دیگر

7. A rasping lick on the martyr's hand and the caramel was gone.
[ترجمه ترگمان]کف دست شهید شده و کارامل از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]یک لکه بر روی دست شهید و کارامل رفته بود

8. It is a zone concerned entirely with rasping meat from bones or with cleaning fur.
[ترجمه ترگمان]آن منطقه ای است که به طور کامل با حمل گوشت از استخوان و یا با تمیز کردن خز مربوط است
[ترجمه گوگل]منطقه ای است که به طور کامل با گوشت گوسفند از استخوان ها و یا پوسته های تمیز پوشانده می شود

9. Piercing, piercing whistling rasping through teeth, could easily be heard over engine.
[ترجمه ترگمان]صدای نافذ و نافذ whistling که از میان دندان هایش شنیده می شد به آسانی می توانست صدای موتور را بشنود
[ترجمه گوگل]سوراخ کردن، سوت زدن سوراخ سوزن از طریق دندان، به راحتی می تواند بیش از موتور شنیده می شود

10. Rasping is entirely painless and many horses even appear to enjoy the experience.
[ترجمه ترگمان]rasping کاملا بی درد سر است و بسیاری از اسب ها حتی به نظر می رسد که از این تجربه لذت می برند
[ترجمه گوگل]کشش کاملا بی درد است و حتی بسیاری از اسب ها حتی از تجربه لذت می برند

11. He lowered his head into his hands, fingers rasping whiskers.
[ترجمه ترگمان]سر خود را میان دو دست فرو برد و با آن دو دست سبیل و سبیل خود را در میان دو دست فرو برد
[ترجمه گوگل]او سرش را به دستانش فرو برد، انگشتانش را سیراب کرد

12. Then I heard a voice rasping in my head.
[ترجمه ترگمان]بعد صدایی با صدای بلند در سرم شنیدم
[ترجمه گوگل]سپس من صدایی در سر من شنیدم

13. There was a strange rasping noise coming from over the next rise.
[ترجمه ترگمان]صدای گوش خراش عجیبی از بالای تپه بلند به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک سر و صدا عجیب و غریب ناگهانی از افزایش بعد وجود دارد

14. Bernice sucked in air with a rasping gasp that hurt her throat.
[ترجمه ترگمان]هرماینی نفس عمیقی کشید و نفسش را در سینه حبس کرد
[ترجمه گوگل]برنیکس در هوا نفوذ کرده و به گلویش آسیب می زند

15. As he went, his sword came rasping from the sheath.
[ترجمه ترگمان]همچنان که می رفت، شمشیرش از غلاف به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]همانطور که او رفت، شمشیر خود را از غلاف به هم ریخت


کلمات دیگر: