کلمه جو
صفحه اصلی

undecided


دودل، مردد، کالیو، نامصمم، تعیین نشده، غیرقطعی، نامعلوم، نامعین، نامشخص

انگلیسی به فارسی

نامعلوم،دودل،مردد


تصمیم گرفتم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: undecidedly (adv.), undecidedness (n.)
(1) تعریف: not yet decided or determined.
متضاد: decided, definite
مشابه: indefinite, open, uncertain, up in the air

- The matter is undecided.
[ترجمه ترگمان] موضوع تصمیم قطعی است
[ترجمه گوگل] موضوع غیرقابل تصور است

(2) تعریف: not yet able to reach a decision; uncertain; vacillating.
متضاد: certain
مشابه: doubtful, uncertain

- He is undecided about whether or not to go.
[ترجمه ترگمان] اون در مورد این تصمیم گرفته که نکنه بره یا نه
[ترجمه گوگل] او درباره اینکه آیا یا نه باید تصمیم بگیرد

• hesitant, not having yet decided; not determined
if you are undecided about something, you have not yet made a decision about it.
if a situation or competition is undecided, its results are not yet known or have not yet happened.

مترادف و متضاد

not sure, not definite


Synonyms: ambivalent, betwixt and between, blowing hot and cold, borderline, debatable, dithering, doubtful, dubious, equivocal, hemming and hawing, hesitant, iffy, indecisive, indefinite, in the middle, irresolute, moot, of two minds, on the fence, open, pendent, pending, running hot and cold, tentative, torn, uncertain, unclear, uncommitted, undetermined, unfinished, unsettled, unsure, up in the air, vague, waffling, wavering, wishy-washy


Antonyms: certain, decided, definite, determined, settled, sure, undoubted


جملات نمونه

1. she is still undecided about marriage
هنوز در مورد ازدواج مردد است.

2. the date of the meeting is still undecided
تاریخ جلسه هنوز تعیین نشده است.

3. I'm still undecided about how I'll vote.
[ترجمه ترگمان]هنوز در مورد اینکه چه جوری رای بدم تردید دارم
[ترجمه گوگل]من هنوز در مورد چگونگی رأی دادنم تصمیم دارم

4. He is still undecided about what to do.
[ترجمه ترگمان]هنوز مردد است که چه باید کرد
[ترجمه گوگل]او هنوز در مورد آنچه باید انجام دهد، تصمیم گرفته است

5. He seemed undecided whether to go or stay.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که مردد است که برود یا بماند
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید تصمیم به رفتن یا اقامت ندارد

6. After university she was still undecided as to what career she wanted to pursue.
[ترجمه ترگمان]بعد از دانشگاه هنوز مردد بود و نمی دانست چه شغلی می خواهد دنبال کند
[ترجمه گوگل]پس از دانشگاه، او هنوز درباره چگونگی حرفه ای که او می خواست دنبال کند، تصمیم نگرفت

7. The question cannot be left undecided.
[ترجمه ترگمان]مساله این است که بدون شک و تردید باقی بماند
[ترجمه گوگل]این سوال را نمی توان حل کرد

8. The government remains undecided on this issue.
[ترجمه ترگمان]دولت هنوز در مورد این مساله مردد است
[ترجمه گوگل]دولت در مورد این موضوع تصمیم گیری نشده است

9. He was undecided as to what to do next.
[ترجمه ترگمان]نمی دانست که بعد چه باید کرد
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت تا بعدا کاری انجام دهد

10. She is as yet undecided in which direction she wants to make her future career.
[ترجمه ترگمان]او هنوز مردد است که در کدام جهت می خواهد شغل آینده اش را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او هنوز تصمیم دارد که در مسیری که می خواهد حرفه آینده اش را بسازد

11. She was undecided whether she should accept his offer.
[ترجمه ترگمان]نمی دانست پیشنهادش را قبول کند یا نه
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که آیا پیشنهاد او را قبول کند

12. Nadine was undecided whether or not to go to college.
[ترجمه ترگمان]نا دین نمی دانست به دانشگاه برود یا نه
[ترجمه گوگل]نادین تصمیم گرفت که به کالج برود یا نه

13. I'm still undecided who to vote for.
[ترجمه ترگمان]من هنوز تصمیم نگرفته ام که چه کسی رای بدهم
[ترجمه گوگل]من هنوز تصمیم ندارم که رای بدهم

14. The whole question is still undecided.
[ترجمه ترگمان]تمام این سوال هنوز قطعی است
[ترجمه گوگل]تمام سوال هنوز حل نشده است

15. The venue for the World Cup remains undecided.
[ترجمه ترگمان]محل برگزاری جام جهانی هنوز در هاله ای از ابهام باقی مانده است
[ترجمه گوگل]محل برگزاری جام جهانی هنوز مشخص نیست

She is still undecided about marriage.

هنوز در مورد ازدواج مردد است.


The date of the meeting is still undecided.

تاریخ جلسه هنوز تعیین نشده است.


پیشنهاد کاربران

ممتنع

معلق، معوق


کلمات دیگر: