کلمه جو
صفحه اصلی

wastefully


مسرفانه، باولخرجی

انگلیسی به فارسی

هدر


انگلیسی به انگلیسی

• in a manner that uses more than is required, squanderingly

جملات نمونه

1. Lily had wastefully left the light on.
[ترجمه ترگمان]لی لی چراغ را روشن گذاشته بود
[ترجمه گوگل]لیلی علامت زده بود

2. To meet the target, managers were forced wastefully to expend resources on the most trivial complaints.
[ترجمه ترگمان]برای برآورده کردن هدف، مدیران مجبور شدند تا منابع را به ارزشمندترین شکایات مصرف کنند
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به هدف، مدیران به صورت غیرمستقیم مجبور شدند منابع را به شکایات ناخوشایندی بپردازند

3. What do you want ringing wastefully from Canada?
[ترجمه ترگمان]چی می خوای از کانادا زنگ بزنی؟
[ترجمه گوگل]چه می خواهید زنگ زده از کانادا؟

4. Which helps it burn more efficiently and less wastefully .
[ترجمه ترگمان]که به آن کمک می کند تا کارآمدتر و ارزان تر بسوزد
[ترجمه گوگل]که به آن کمک می کند تا کارآمد تر و کمتر بیهوده سوختن

5. To spend or expend intemperately or wastefully; squander.
[ترجمه ترگمان]خرج کنید و یا intemperately را صرف کنید و یا خرج کنید
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی یا با هدر دادن صرف یا صرفه جویی کنید از بین بردن

6. And the richer they are, the more wastefully people eat.
[ترجمه ترگمان]و هر چه آن ها ثروتمندتر باشند، افراد wastefully بیشتری می خورند
[ترجمه گوگل]و هر چه آنها ثروتمندتر باشند، مردم بی سر و صدا بیشتری غذا می خورند

7. But let me warn you—it's really, really hard watching so much taxpayer cash wastefully go up in flames, especially when the travesty unfolds so slowly.
[ترجمه ترگمان]اما بذار بهت هشدار بدم - این واقعا خیلی سخته که این همه پول نقدی رو نگاه کنی، به خصوص وقتی که قضیه برملا بشه
[ترجمه گوگل]اما اجازه دهید به شما هشدار بدهم - واقعا، بسیار سخت است که پول نقد مالیات دهندگان بسیار زیاد را در شعله های آتش بسوزانید، مخصوصا وقتی که عجیب و غریب به آرامی باز می شود

8. Organize All Your Space – How much time do you think the average person wastefully spends searching for items they've misplaced?
[ترجمه ترگمان]همه فضای خود را سازماندهی کنید - به نظر شما چقدر زمان صرف جستجو برای مواردی که نابجا صورت گرفته، صرف می کند؟
[ترجمه گوگل]سازماندهی تمام فضای خود را - چقدر وقت شما فکر می کنید یک فرد عادی به راحتی به جستجوی مواردی که آنها نابود شده اند صرفنظر می کند؟

9. The law should impose penalties on companies that use energy wastefully.
[ترجمه ترگمان]این قانون باید برای شرکت هایی که از wastefully انرژی استفاده می کنند مجازات هایی اعمال کند
[ترجمه گوگل]قانون باید مجازات هایی را برای شرکت هایی که از پس انداز انرژی استفاده می کنند، اعمال کند

10. Beijing controls the bulk of tax revenues to prevent local officials from spending wastefully, and as a way of redistributing wealth between poor and rich provinces.
[ترجمه ترگمان]پکن، بخش عمده درآمده ای مالیاتی را کنترل می کند تا از کاهش هزینه ها توسط مقامات محلی جلوگیری کند، و به عنوان راهی برای توزیع مجدد ثروت بین استان های فقیر و ثروتمند
[ترجمه گوگل]پکن بزرگترین درآمد مالیاتی را کنترل می کند تا مانع از انجام مأموریت های محلی شود و به عنوان راهی برای توزیع مجدد ثروت بین استان های فقیر و غنی است

11. As in much of Africa, in Malawi homes an open wood fire is a common sight; yet they burn wastefully, exacerbating deforestation problems and contributing to global warming.
[ترجمه ترگمان]همانند بسیاری از آفریقا، در خانه های مالاوی، آتش سوزی چوب باز یک منظره مشترک است؛ با این حال آن ها wastefully را آتش می زنند، مشکلات جنگل زدایی تشدید می کنند و به گرم شدن جهانی هوای کره زمین کمک می کنند
[ترجمه گوگل]همانطور که در بسیاری از آفریقا، در مالاوی خانه آتش سوزی باز است یک دید مشترک است؛ با این وجود آنها با عطف به سوختگی می پردازند، مشکلات جنگل زدایی را تشدید می کنند و به گرم شدن کره زمین کمک می کنند

12. The heat, which they couldn't control, was still on, the radiator wastefully knocking and hissing.
[ترجمه ترگمان]رادیاتور که نمی توانست کنترل آن ها را کنترل کند همچنان در رادیاتور بود و هیس هیس می کرد
[ترجمه گوگل]گرما، که آنها نمیتوانستند کنترل شود، همچنان ادامه داشت، رادیاتور دست و پا زدن و صدا زدن

13. How much time do you think the average person wastefully spends searching for items they've misplaced?
[ترجمه ترگمان]به نظر شما چقدر زمان صرف جستجو برای مواردی که نابجا صورت گرفته، می پردازد؟
[ترجمه گوگل]فکر میکنید که چقدر وقت شما به طور عادی صرف جستجو برای اقلامی شده که نادرست است؟

14. When I am busy with becoming complete and engaged in what I need to do, I won't have time to think wastefully or speak unnecessarily.
[ترجمه ترگمان]زمانی که مشغول تکمیل شدن و درگیر شدن در کاری هستم که باید انجام دهم، وقت ندارم به طور غیر ضروری فکر کنم و یا غیر ضروری صحبت کنم
[ترجمه گوگل]وقتی که من مشغول کار با کامل شدن و مشغول شدن در آنچه که من باید انجام دهم، من زمان را برای فکر کردن به هدر نیاوردن و صحبت بی ضرر نخواهم داشت


کلمات دیگر: