جیره ها، جیره، سهم، مقدار جیره روزانه، خارج قسمت، توشه، جیره بندی کردن، جیره دادن
rations
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• amount of food allocated to members of a group
جملات نمونه
1. issuing rifles and rations
دادن تفنگ و جیره
2. the soldiers' food rations were carted in every day
سهمیه ی خوراک سربازان هر روز با گاری تحویل داده می شد.
3. my mother cooked three days' rations
مادرم خوراک سه روزه پخت.
کلمات دیگر: