کلمه جو
صفحه اصلی

rashly


تند، از روی بی ملاحظگی، بی پروائی، شتابکاری، دلبازی

انگلیسی به فارسی

خنده دار


انگلیسی به انگلیسی

• recklessly, impetuously, hastily

جملات نمونه

1. Things rashly taken end as ill.
[ترجمه ترگمان]اوضاع به همین منوال پیش می رفت
[ترجمه گوگل]چیزهایی که به سختی به پایان رسیده اند

2. They had acted rashly, without thought.
[ترجمه ترگمان]آن ها بی آن که فکر کنند، با احتیاط عمل کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها بدون فکر عمل کردند

3. Banks have brought trouble on themselves by lending rashly.
[ترجمه ترگمان]بانک ها با اعطای rashly به خود دردسر درست کرده اند
[ترجمه گوگل]بانک ها با اعطای وام به بانک ها مشکلاتی را متحمل شده اند

4. Some people jumped rashly to the conclusion that something must be wrong.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد با عجله به این نتیجه رسیدند که چیزی باید غلط باشد
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم به این نتیجه رسیده اند که چیزی باید اشتباه باشد

5. I see now that I may have acted rashly.
[ترجمه ترگمان]حالا می فهمم که ممکن است عجولانه عمل کرده باشم
[ترجمه گوگل]اکنون می بینم که ممکن است من عمل نادرست انجام دهم

6. She had rashly promised to lend him the money.
[ترجمه ترگمان]قول داده بود که پول را به او قرض بدهد
[ترجمه گوگل]او به سختی وعده داده بود که پولش را بدهد

7. "Think still again," he said,"and do not act rashly. The best of God's gifts may be abused,and yet they are all good.
[ترجمه ترگمان]وی گفت: \" دوباره فکر کنید، و نباید عجولانه عمل کنید بهترین هدیه خداوند ممکن است مورد سو استفاده قرار گیرد، و با این حال همه آن ها خوب هستند
[ترجمه گوگل]او گفت: 'دوباره فکر کنید، و نگران نباشید بهترین هدایای خداوند ممکن است مورد آزار قرار گیرد، اما همه آنها خوب هستند

8. I rashly agreed to look after the children.
[ترجمه ترگمان]من بدون ملاحظه قبول کردم که مراقب بچه ها باشم
[ترجمه گوگل]من به شدت موافقت کردم که از فرزندان مراقبت کنم

9. I cut up articulated lorries, rashly overtake, and dash through traffic lights when they're more red than amber.
[ترجمه ترگمان]کامیون های articulated را قطع می کنم، عجولانه از آن ها سبقت می گیرم، و در حالی که از amber قرمز ترند، به سرعت از میان چراغ های راهنمایی عبور می کنم
[ترجمه گوگل]من قرق می دهم کامیون های مفصلی، به شدت غافلگیر می شوم، و از طریق چراغ های راهنمایی می شوم وقتی که آنها قرمز تر از کهربا هستند

10. Rashly volunteering to be a contestant, I went along the previous Saturday to practice.
[ترجمه ترگمان]داوطلب شدم که به عنوان یک شرکت کننده در شنبه گذشته تمرین کنم
[ترجمه گوگل]Rashly داوطلبانه به عنوان یک مسابقه، من همراه شنبه گذشته به تمرین رفتم

11. He had acted rashly in coming here, but now he was here he must forget himself in his work.
[ترجمه ترگمان]از آمدن به اینجا عجله کرده بود، اما اینک او در اینجا بود، باید خود را در کارش فراموش می کرد
[ترجمه گوگل]او در حال آمدن به اینجا عمل کرده بود، اما حالا او اینجا بود و باید خودش را در کارش فراموش کند

12. Despite his warnings against escalating prematurely, Giap rashly leaped ahead in 1951 and suffered badly.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]علی رغم هشدارهایش در برابر افزایش زودرس، گایپ در سال 1951 پیشی گرفت و به شدت رنج کشید

13. But he dared not rashly follow her suggestion for handling money, considering not bad but risky.
[ترجمه ترگمان]اما جرات نداشت بدون عجله پیشنهاد خود را برای رسیدگی به پول، که نه بد بلکه پر خطر بود، دنبال کند
[ترجمه گوگل]اما او جرأت نمیکرد از پیشنهاد او برای دست زدن به پول استفاده کند، با توجه به اینکه بد نیست، اما خطرناک است

14. If you act rashly, you'll suffer for it.
[ترجمه ترگمان]اگر با احتیاط عمل کنی، به خاطر آن عذاب خواهی کشید
[ترجمه گوگل]اگر شما عمل نادرست، شما برای آن رنج می برند

15. Things are rashly taken end as ill.
[ترجمه ترگمان]همه چیز به سرعت به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]چیزهایی که به سختی به پایان می رسد، پایان می یابد

پیشنهاد کاربران

باشتاب، بدون تفکر


کلمات دیگر: