• living on or inside another organism; obtaining its livelihood from another creature
parasitical
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. Could there be some strange parasitical force at work which drained energy from the body and power from man-made machinery?
[ترجمه ترگمان]آیا در کاری که نیرو از جسم و قدرت انسان به کار می برد، نیروی strange دیگری وجود دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا می توان نیروی انگلی عجیب و غریب در کار ایجاد کرد که انرژی را از بدن و قدرت از ماشین آلات ساخته شده ساخته است؟
[ترجمه گوگل]آیا می توان نیروی انگلی عجیب و غریب در کار ایجاد کرد که انرژی را از بدن و قدرت از ماشین آلات ساخته شده ساخته است؟
2. Thousands, branded parasitical intellectuals merely because they spoke a foreign language or wore spectacles, were systematically liquidated.
[ترجمه ترگمان]هزاران نفر از روشنفکران به خاطر اینکه به زبان خارجی صحبت می کردند و یا عینک به تن داشتند، به صورت سیستماتیک منحل می شدند
[ترجمه گوگل]هزاران نفر، روشنفکران انگلیس را فقط به خاطر اینکه زبان خارجی را می خوانند و یا عینک می پوشند، به صورت سیستماتیک تخریب می کنند
[ترجمه گوگل]هزاران نفر، روشنفکران انگلیس را فقط به خاطر اینکه زبان خارجی را می خوانند و یا عینک می پوشند، به صورت سیستماتیک تخریب می کنند
3. Results There were 6 species parasitical fleas in Rattus its, it s annual average density, infection rate of fleas, index of Xenopsylla cheopis were 09%, 4 13% and 0982 respectively.
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که ۶ گونه کک در Rattus وجود دارد که تراکم متوسط سالانه، میزان آلودگی کک، شاخص of cheopis به ترتیب ۰۹ %، ۴ % و ۰۹۸۲ است
[ترجمه گوگل]نتایج: 6 نوع کپسول پارازیتیک در راتوتوس وجود داشت، متوسط تراکم سالانه آن، میزان آلودگی کک، شاخص Xenopsylla cheopis به ترتیب 09٪، 134٪ و 0982 است
[ترجمه گوگل]نتایج: 6 نوع کپسول پارازیتیک در راتوتوس وجود داشت، متوسط تراکم سالانه آن، میزان آلودگی کک، شاخص Xenopsylla cheopis به ترتیب 09٪، 134٪ و 0982 است
4. The various methods and prevention actions about removing parasitical return circuit mentioned in the passage may give you some references and expand the ways of thinking on solving the problems.
[ترجمه ترگمان]روش های مختلف و اقدامات پیشگیرانه در مورد حذف مدار بازگشت parasitical که در این راهرو ذکر شد ممکن است به شما منابع و روش های تفکر در مورد حل مشکلات را ارایه دهد
[ترجمه گوگل]روش های مختلف و اقدامات پیشگیرانه برای از بین بردن مدار بازگشتی انگلی که در این بخش ذکر شده است، ممکن است برخی مراجع را به شما معرفی کند و راه حل تفکر را برای حل مشکلات گسترش دهید
[ترجمه گوگل]روش های مختلف و اقدامات پیشگیرانه برای از بین بردن مدار بازگشتی انگلی که در این بخش ذکر شده است، ممکن است برخی مراجع را به شما معرفی کند و راه حل تفکر را برای حل مشکلات گسترش دهید
5. Finally, the array antennas composed of parasitical cells are mainly researched.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، آنتن های آرایه ای متشکل از سلول های parasitical عمدتا مورد تحقیق قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]در نهایت، آنتن های آرایه ای که از سلول های انگلی تشکیل شده اند عمدتا تحقیق می شوند
[ترجمه گوگل]در نهایت، آنتن های آرایه ای که از سلول های انگلی تشکیل شده اند عمدتا تحقیق می شوند
6. The natural enemies (including predacity and parasitical enemy) include 79 species, which hold the 2 41% of the whole community.
[ترجمه ترگمان]دشمنان طبیعی (از جمله predacity و دشمن parasitical)۷۹ گونه را شامل می شوند که ۴۱ درصد کل جامعه را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]دشمنان طبیعی (از جمله پیشگویی و دشمن انگلی) شامل 79 گونه هستند که 41 درصد کل جامعه را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]دشمنان طبیعی (از جمله پیشگویی و دشمن انگلی) شامل 79 گونه هستند که 41 درصد کل جامعه را تشکیل می دهند
7. This paper reported the natural parasitical instance and the biological characteristic of the adult, the lay eggs habit and the parthenogenesis, established a foundation for the biological control.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به عنوان مثال parasitical و مشخصه بیولوژیک آن فرد بزرگ سال، یعنی عادات تخم گذاری و the، مبنایی برای کنترل بیولوژیک تعیین کرد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، نمونه های انگلی طبیعی و خصوصیات بیولوژیکی بالغ، عادت تخم مرغ و پارتیونوژنز، پایه ای برای کنترل بیولوژیکی ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، نمونه های انگلی طبیعی و خصوصیات بیولوژیکی بالغ، عادت تخم مرغ و پارتیونوژنز، پایه ای برای کنترل بیولوژیکی ایجاد شده است
8. Objective To know the population distribution of parasitical fleas on Rattus flavipectus and their seasonal variation in Yingjiang county.
[ترجمه ترگمان]هدف از شناخت توزیع جمعیت کک در Rattus flavipectus و تنوع فصلی آن ها در شهرستان Yingjiang
[ترجمه گوگل]هدف: شناخت توزیع جمعیت کپک های انگلی روی Rattus flavipectus و تغییرات فصلی آنها در استان یینگجیانگ
[ترجمه گوگل]هدف: شناخت توزیع جمعیت کپک های انگلی روی Rattus flavipectus و تغییرات فصلی آنها در استان یینگجیانگ
9. These parasitical wasps help the farmers a lot. They can control the breeding of agricultural insects.
[ترجمه ترگمان]این زنبوره ای طفیلی به کشاورزان کمک زیادی می کنند آن ها می توانند پرورش حشرات کشاورزی را کنترل کنند
[ترجمه گوگل]این زنبورهای انگلی به کشاورزان کمک زیادی می کند آنها می توانند پرورش حشرات کشاورزی را کنترل کنند
[ترجمه گوگل]این زنبورهای انگلی به کشاورزان کمک زیادی می کند آنها می توانند پرورش حشرات کشاورزی را کنترل کنند
10. Results There were 6 species parasitical fleas in Rattus flavipectus, it's annual average density, infection rate of fleas, index of Xenopsylla cheopis were 09%, 4 13% and 0982 respectively.
[ترجمه ترگمان]نتایج ۶ گونه کک در Rattus flavipectus وجود داشت که تراکم متوسط سالانه، میزان آلودگی کک، شاخص of cheopis به ترتیب ۰۹ % و ۴ % و ۰۹۸۲ بود
[ترجمه گوگل]نتایج: 6 نوع کپسول پارازیتی در Rattus flavipectus وجود داشت، متوسط تراکم سالانه، میزان آلودگی به کک، شاخص Xenopsylla cheopis به ترتیب 09٪، 134٪ و 0982 بود
[ترجمه گوگل]نتایج: 6 نوع کپسول پارازیتی در Rattus flavipectus وجود داشت، متوسط تراکم سالانه، میزان آلودگی به کک، شاخص Xenopsylla cheopis به ترتیب 09٪، 134٪ و 0982 بود
11. Two differential inductors with low parasitical capacitance are developed and validated.
[ترجمه ترگمان]دو سلف دیفرانسیلی با ظرفیت خازنی پایین توسعه یافته و معتبر هستند
[ترجمه گوگل]دو دیفرانسیل دیفرانسیل با کم خونی انگلی توسعه یافته و معتبر هستند
[ترجمه گوگل]دو دیفرانسیل دیفرانسیل با کم خونی انگلی توسعه یافته و معتبر هستند
12. That man is simply living a parasitical life!
[ترجمه ترگمان]این مرد فقط یک زندگی parasitical دارد!
[ترجمه گوگل]این مرد به سادگی یک زندگی انگلی زندگی می کند!
[ترجمه گوگل]این مرد به سادگی یک زندگی انگلی زندگی می کند!
13. Unfortunately, Elena knew no happy medium: her approach to her better-qualified colleagues was parasitical.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، النا نمی دانست که روش او برای همکاران بهتر و واجد شرایط خود طبقه بالا است
[ترجمه گوگل]متأسفانه، النا میدانست که محرمانه نیست، رویکرد او به همکاران بهترش واجب است
[ترجمه گوگل]متأسفانه، النا میدانست که محرمانه نیست، رویکرد او به همکاران بهترش واجب است
پیشنهاد کاربران
مفت خور، بندشو، سورچران
Parasital, Parasitical
Parasital, Parasitical
کلمات دیگر: