انگل شدن، همانند انگل زندگی کردن، انگل شدن بر، طفیلی شدن
parasitize
انگل شدن، همانند انگل زندگی کردن، انگل شدن بر، طفیلی شدن
انگلیسی به فارسی
انگل شدن بر، طفیلی شدن
انگیزه کردن، انگل شدن بر، طفیلی شدن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parasitizes, parasitizing, parasitized
حالات: parasitizes, parasitizing, parasitized
• : تعریف: to live as a parasite on.
- Fleas parasitize dogs.
[ترجمه ترگمان] سگ های parasitize سگ
[ترجمه گوگل] کلاغ ها سگ ها را تحریک می کنند
[ترجمه گوگل] کلاغ ها سگ ها را تحریک می کنند
• infest (a plant or animal) with a parasite; live as a parasite (also parasitise)
کلمات دیگر: