کلمه جو
صفحه اصلی

tartly


بتندی، تند

انگلیسی به فارسی

با ترشرویی


تارتلی


انگلیسی به انگلیسی

• sarcastically, sharply, bitingly

جملات نمونه

1. 'I don't think so!' she replied tartly.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم! به تندی جواب داد:
[ترجمه گوگل]'من فکر نمی کنم تا!' او با صدای بلند جواب داد

2. 'Too late!' said my mother tartly.
[ترجمه ترگمان]دی گه دیر شده! مادرم به تندی گفت:
[ترجمه گوگل]'خیلی دیر!' مادرم گفت: ببخشید

3. She finished by tartly pointing out that he owed her some money.
[ترجمه ترگمان]او با لحن تندی گفت که به او پول بدهکار است
[ترجمه گوگل]او با تکان دادن به پایان رسید و اشاره کرد که او پولی به او میبخشد

4. His wife pointed out tartly that none of them were exactly starving.
[ترجمه ترگمان]همسرش به تندی گفت که هیچ کدام از آن ها واقعا گرسنه نبودند
[ترجمه گوگل]همسرش اشاره کرد که هیچ کدام از آنها دقیقا گرسنه نیستند

5. She finished tartly pointing out that he owed her some money.
[ترجمه ترگمان]به تندی گفت که به او پول بدهکار است
[ترجمه گوگل]او به تدریج به پایان رسید با اشاره به اینکه او مدیون او بود پول

6. Never mind your immortal soul,'she said tartly.
[ترجمه ترگمان]به تندی گفت: به روح immortal اهمیت نده
[ترجمه گوگل]هرگز ذهن روح جاودانه ای را نادیده نگیرید

7. Kay said tartly, " And you're more Yankee than Italian.
[ترجمه ترگمان]با لحن تندی گفت: و تو از ایتالیایی بیشتر یانکی هستی
[ترجمه گوگل]کای با صدای بلند گفت: 'شما بیشتر یانکی از ایتالیایی هستید

8. "There are other patients on the ward, Lovell," the staff nurse reminded her tartly.
[ترجمه ترگمان]پرستار کارکنان به تندی به او یادآوری کرد: \"لوول در این بخش بیماران دیگری هم وجود دارند؟\"
[ترجمه گوگل]پرسنل کارکنان او را به طور اتفاقی به او یادآوری کرده اند: 'بیماران دیگر در بخش Lovell هستند '

9. 'You don't seem to appreciate the situation, ' she said tartly.
[ترجمه ترگمان]به تندی گفت: به نظر نمی رسید از این وضعیت راضی باشی
[ترجمه گوگل]به نظر شما به نظر نمی رسد وضعیت را درک کند


کلمات دیگر: