باسلامت عقل، معقولانه
sanely
باسلامت عقل، معقولانه
انگلیسی به فارسی
سلامتی
انگلیسی به انگلیسی
• with good mental health, with a sound mind; reasonably, judiciously, prudently
جملات نمونه
1. Or rather, it provides a mechanism for sanely resolving those conflicts so that neither user intervention nor locking become necessary.
[ترجمه ترگمان]یا به جای آن، مکانیزمی برای حل این تعارضات بوجود می آورد تا نه مداخله کاربر و نه قفل شدن ضروری شود
[ترجمه گوگل]یا به جای آن، مکانیزمی برای حل و فصل صحیح این درگیری ها را فراهم می کند، به طوری که نه دخالت کاربر و نه قفل شدن ضروری است
[ترجمه گوگل]یا به جای آن، مکانیزمی برای حل و فصل صحیح این درگیری ها را فراهم می کند، به طوری که نه دخالت کاربر و نه قفل شدن ضروری است
2. Krishnamurti: To live in this world sanely there must be a radical change of the mind and of the heart.
[ترجمه ترگمان]کریشنامورتی: برای زندگی در این دنیا، باید تغییر اساسی ذهن و قلب وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]کریشناامورتی برای زندگی در این دنیا باید وجود داشته باشد که تغییر اساسی ذهن و قلب داشته باشد
[ترجمه گوگل]کریشناامورتی برای زندگی در این دنیا باید وجود داشته باشد که تغییر اساسی ذهن و قلب داشته باشد
3. She is behaving rather sanely these days even though we know she is schizophrenic.
[ترجمه ترگمان]حتی با وجود اینکه می دانیم به جنون مبتلا است، رفتار می کند
[ترجمه گوگل]او در این روزها رفتار خوبی دارد حتی اگر می دانیم او اسکیزوفرنی است
[ترجمه گوگل]او در این روزها رفتار خوبی دارد حتی اگر می دانیم او اسکیزوفرنی است
4. He understood her, and loved her, so he sanely let her flew away .
[ترجمه ترگمان]رت او را درک می کرد و دوستش می داشت، بنابراین به راه افتاد
[ترجمه گوگل]او او را فهمیده و او را دوست داشت، به طوری که به او اجازه داد که او را فرار کند
[ترجمه گوگل]او او را فهمیده و او را دوست داشت، به طوری که به او اجازه داد که او را فرار کند
5. Those people who live sensibly and sanely day after day.
[ترجمه ترگمان]آن کسانی که روز بعد عاقلانه و معقول زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]آن دسته از افرادی که روزانه و روزانه به طور صحیح و سالم زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]آن دسته از افرادی که روزانه و روزانه به طور صحیح و سالم زندگی می کنند
6. We need to be alert to all aspects of our environment if we are to live sanely in the world.
[ترجمه ترگمان]اگر قرار است در دنیا زندگی کنیم، باید نسبت به همه جوانب محیط زیست هشیار باشیم
[ترجمه گوگل]اگر ما در دنیا زندگی می کنیم، باید به تمام جنبه های محیط زیست توجه کنیم
[ترجمه گوگل]اگر ما در دنیا زندگی می کنیم، باید به تمام جنبه های محیط زیست توجه کنیم
7. You don't have to work so hard in order to make money, but you do have to save wisely and invest sanely in the areas you have researched.
[ترجمه ترگمان]شما مجبور نیستید برای کسب درآمد سخت کار کنید، اما باید عاقلانه صرفه جویی کنید و sanely را در مناطقی که درباره آن ها تحقیق کرده اید سرمایه گذاری کنید
[ترجمه گوگل]شما لازم نیست که به سختی کار کنید تا بتوانید پول بپردازید، اما شما باید عاقلانه و با خیال راحت سرمایه گذاری کنید در زمینه هایی که تحقیق کرده اید
[ترجمه گوگل]شما لازم نیست که به سختی کار کنید تا بتوانید پول بپردازید، اما شما باید عاقلانه و با خیال راحت سرمایه گذاری کنید در زمینه هایی که تحقیق کرده اید
8. You see, I have been one of those fellows who live prudently and sanely, hour after hour, day after day.
[ترجمه ترگمان]می بینی، من یکی از کسانی بودم که با احتیاط و sanely زندگی می کنند، یک ساعت بعد از ساعت و روز
[ترجمه گوگل]می بینید، من یکی از این دوستانی که ساکت و آرام زندگی می کنند، ساعت ها بعد از ساعت، روز به روز، بوده ام
[ترجمه گوگل]می بینید، من یکی از این دوستانی که ساکت و آرام زندگی می کنند، ساعت ها بعد از ساعت، روز به روز، بوده ام
9. It's how we judge them that determines our reaction, and determines whether we're capable of dealing with it sanely.
[ترجمه ترگمان]این روشی است که ما آن ها را مورد قضاوت قرار می دهیم که عکس العمل ما را تعیین می کند و تعیین می کند که آیا ما قادر به مقابله با آن هستیم یا خیر
[ترجمه گوگل]این چگونه ما آنها را قضاوت می کنیم که واکنش ما را تعیین می کند و تعیین می کند که آیا ما قادر به مقابله با آن هستیم
[ترجمه گوگل]این چگونه ما آنها را قضاوت می کنیم که واکنش ما را تعیین می کند و تعیین می کند که آیا ما قادر به مقابله با آن هستیم
10. This homogenization simplifies and uncomplicates the world enough to model it sanely.
[ترجمه ترگمان]این homogenization دنیا را ساده می کند و به اندازه کافی دنیا را برای مدل کردن آن آسان می کند
[ترجمه گوگل]این همگن سازی، جهان را به اندازه کافی ساده می کند و به راحتی مدل نمی کند
[ترجمه گوگل]این همگن سازی، جهان را به اندازه کافی ساده می کند و به راحتی مدل نمی کند
11. More than a few friends have complained to me recently about toxic workplaces and their dilemma of how to live sanely within insane walls.
[ترجمه ترگمان]بیش از چند نفر از دوستان به تازگی در مورد محیط های کاری سمی و معمای آن ها در مورد نحوه زندگی sanely در دیواره ای دیوانه شکایت کرده اند
[ترجمه گوگل]بیش از چند دوست به من اخیرا درباره کارهای سمی و معضلات آنها درباره نحوه زندگی کردن در دیوارهای دیوانه شکایت کرده اند
[ترجمه گوگل]بیش از چند دوست به من اخیرا درباره کارهای سمی و معضلات آنها درباره نحوه زندگی کردن در دیوارهای دیوانه شکایت کرده اند
12. Neither a man nor a crowd nor a nation can be trusted to act humanely or to think sanely under the influence of a great fear.
[ترجمه ترگمان]نه یک مرد و نه یک ملت، نه یک ملت، و نه ملت می توانند به طور انسانی عمل کنند و یا تحت نفوذ یک ترس بزرگ فکر کنند
[ترجمه گوگل]نه یک مرد و نه یک جمعیت و نه یک ملت میتواند اعتماد به نفس بکند و یا تحت تاثیر یک ترس بزرگ فکر کند
[ترجمه گوگل]نه یک مرد و نه یک جمعیت و نه یک ملت میتواند اعتماد به نفس بکند و یا تحت تاثیر یک ترس بزرگ فکر کند
13. With a drunk's logic, I decided to cruise around town—slowly, safely, sanely—and pick up all the cones. Every single one.
[ترجمه ترگمان]با یک منطق مست تصمیم گرفتم که به دور شهر سفر کنم - آهسته، سالم و سالم و سالم و سالم و سالم به اطراف شهر برم تک تکشون
[ترجمه گوگل]با یک منطق مستی، تصمیم گرفتم که در اطراف شهر به آرامی، با خیال راحت، آرام، و تمام مخروط ها را بردارم تک تک
[ترجمه گوگل]با یک منطق مستی، تصمیم گرفتم که در اطراف شهر به آرامی، با خیال راحت، آرام، و تمام مخروط ها را بردارم تک تک
14. This sounds ridiculous, absurd, savage, primitive, but if you really think about it sanely, if you give a few minutes of your real creative thought to it, you will see it is not so absurd as all that.
[ترجمه ترگمان]به نظر مسخره می رسد، مسخره، وحشیانه، اما اگر واقعا به آن فکر کنید، خوب، اگر چند دقیقه از فکر خلاقانه خود به آن فکر کنید، خواهید دید که آن قدرها هم بی معنی است
[ترجمه گوگل]این به نظر می رسد مضحک، پوچ، وحشی، ابتدایی است، اما اگر شما واقعا در مورد آن به خوبی فکر می کنم، اگر شما چند دقیقه از تفکر خلاق واقعی خود را به آن را، شما خواهید دید که آنقدر پوچ نیست که همه
[ترجمه گوگل]این به نظر می رسد مضحک، پوچ، وحشی، ابتدایی است، اما اگر شما واقعا در مورد آن به خوبی فکر می کنم، اگر شما چند دقیقه از تفکر خلاق واقعی خود را به آن را، شما خواهید دید که آنقدر پوچ نیست که همه
کلمات دیگر: