کلمه جو
صفحه اصلی

sit up


1- (از حالت خوابیده) به حالت نشسته درآمدن، در بستر نشستن 2- صاف نشستن، ور نشستن، شق نشستن 3- (جانور) روی دو پانشستن (دستان در جلو سینه) 4- بیدار نشستن، به بستر نرفتن 5- (عامیانه) ناگهان واقف یا هشیار شدن

انگلیسی به فارسی

دراز و نشست، از حالت خوابیده به حالت نشسته درآمدن


صاف نشستن


علاقه نشان دادن


بیدار نشستن، به بستر نرفتن


نشستن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: sit-ups
• : تعریف: an exercise for the stomach muscles, in which one lies flat on one's back and then sits up without bending the legs and without support from the arms.

• sit in an upright position; sit; stay awake late; be amazed

مترادف و متضاد

Assume a sitting position from a position lying down


Show sudden interest or surprise


Sit erect


Not go to bed (notionally remaining in a sitting position)


جملات نمونه

1. She started to sit up, grimaced, and sank back weakly against the pillow.
[ترجمه ترگمان]او شروع به نشستن کرد، چهره اش درهم رفت، و با صدای ضعیفی در برابر بالش فرو رفت
[ترجمه گوگل]او شروع به نشستن کرد، خجالت کشید، و ضعیف در برابر بالش فرو رفته

2. These protests have really made the government sit up and take notice .
[ترجمه ترگمان]این اعتراضات واقعا باعث شده است که دولت بنشیند و توجه کند
[ترجمه گوگل]این اعتراضات واقعا باعث شده که دولت به نشستن برسد و توجه کند

3. He told the children to sit up and not slouch.
[ترجمه ترگمان]به بچه ها گفت که بنشینند و لم نکنند
[ترجمه گوگل]او به بچه ها گفت که به نشستن و نه لگد زدن

4. We would sit up all night exchanging profundities.
[ترجمه ترگمان]ما تمام شب را صرف رد و بدل می کنیم
[ترجمه گوگل]ما تمام شب را می گذرانیم تا عمیق را مبادله کنیم

5. The patient tried to sit up but fell back weakly onto his pillows.
[ترجمه ترگمان]بیمار سعی کرد بنشیند ولی با سستی روی بالشش افتاد
[ترجمه گوگل]بیمار سعی کرد به نشستن بپرد، اما به آرامی روی بالشش افتاد

6. This news made us all sit up and take notice.
[ترجمه ترگمان]این خبر باعث شد همه بشینن و توجه کنن
[ترجمه گوگل]این خبر باعث شد همه ما نشستیم و متوجه شدیم

7. They expected me to sit up and shoot the breeze with them till one or two in the morning.
[ترجمه ترگمان]آن ها انتظار داشتند که من بنشینم و با آن ها تا یکی دو روز صبح با آن ها خداحافظی کنم
[ترجمه گوگل]آنها انتظار داشتند که تا یک یا دو صبح روزانه بنشینند و با آنها باد کنند

8. Sit up straight. Don't slump !
[ترجمه ترگمان]صاف بگیر بشین سقوط نکن!
[ترجمه گوگل]درست بنشین نزنید

9. She tried to sit up, her eyes fixed on Jean's face.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد برخیزد، چشمانش روی صورت ژان متمرکز شده بود
[ترجمه گوگل]او سعی کرد نشستن، چشمانش روی صورت جین ثابت می شد

10. Sometimes we just sit up and watch videos all night.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقتا ما فقط میشینیم و فیلم نگاه می کنیم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ما فقط نشستن و تماشای فیلم در تمام شب

11. Even the most apathetic students are beginning to sit up and listen.
[ترجمه ترگمان]حتی the دانش آموزان شروع به نشستن می کنند و گوش می دهند
[ترجمه گوگل]حتی دانشجویان بی پروا شروع به گوش دادن و گوش دادن می کنند

12. We don't allow the children to sit up late.
[ترجمه ترگمان]ما به بچه ها اجازه نمیدیم که تا دیروقت بیدار بمونن
[ترجمه گوگل]ما اجازه نداریم که بچه ها دیر بخوابیم

13. The proposal had made his clients sit up and take notice.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد باعث شده بود مشتریانش بنشینند و توجه کنند
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد مشتریان خود را به نشستن و اطلاع رسانی رسانده است

14. Now then, try to sit up and have some of this soup.
[ترجمه ترگمان]خوب، پس سعی کنید بلند شوید و کمی سوپ بخورید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، سعی کنید به نشستن و برخی از این سوپ

پیشنهاد کاربران

( نرمش ) درازونشست

صاف بشین

دراز و نشست

خطاب به کسی که دراز کشیده میگیم sit up
پاشو بشین

از درازکش، به نشسته درآمدن

بیدار ماندن
. The launch was small, so they could not all sleep
Most men sat up all night.

درون جا ( رخت خواب ) نشستن


بیدار نشستن،
در بستر نشستن

He sat up very late that night, studying

sit up and take notice
در اصطلاح به معنای چاره اندیشی کردن است.

ناگهان به چیزی دقت کردن

sit - up ( ورزش )
واژه مصوب: درازنشست
تعریف: حرکت تمرینی قدرتی برای تقویت عضلات شکم ازطریق خوابیدن به پشت و سپس بلند شدن به حالت نشسته بدون کمک گرفتن از دست ها


کلمات دیگر: