بیهوشی، بی خبری
unconsciousness
بیهوشی، بی خبری
انگلیسی به فارسی
ناخودآگاه
انگلیسی به انگلیسی
• condition of being unaware or unknowing; condition of being unconscious; state of having no consciousness (such as an object)
جملات نمونه
1. to slip into unconsciousness
به اغما فرورفتن
2. the patient's occasional lapses into unconsciousness
بیهوش شدن گاه و بی گاه بیمار،فرو رفتن گهگاه بیمار در بیهوشی
3. The driver lapsed into unconsciousness after the car accident.
[ترجمه ترگمان]راننده پس از تصادف اتومبیل بی هوش شد
[ترجمه گوگل]راننده پس از تصادف ماشین ناخودآگاه را از بین برد
[ترجمه گوگل]راننده پس از تصادف ماشین ناخودآگاه را از بین برد
4. She slipped into unconsciousness and died the next day.
[ترجمه ترگمان]روز بعد از هوش رفت و مرد
[ترجمه گوگل]او به ناخودآگاه افتاد و روز بعد فوت کرد
[ترجمه گوگل]او به ناخودآگاه افتاد و روز بعد فوت کرد
5. He knew that he might soon lapse into unconsciousness.
[ترجمه ترگمان]می دانست که به زودی در بی هوشی فرو می رود
[ترجمه گوگل]او می دانست که ممکن است به زودی به ناخودآگاه تبدیل شود
[ترجمه گوگل]او می دانست که ممکن است به زودی به ناخودآگاه تبدیل شود
6. He had lapsed into unconsciousness.
[ترجمه ترگمان]او از هوش رفته بود
[ترجمه گوگل]او به ناخودآگاه دچار شده بود
[ترجمه گوگل]او به ناخودآگاه دچار شده بود
7. She sank into unconsciousness.
[ترجمه ترگمان]خود را در بی خبری فرو برد
[ترجمه گوگل]او به ناخودآگاه غرق شد
[ترجمه گوگل]او به ناخودآگاه غرق شد
8. He advocates the instinct, the imagination, the unconsciousness, by means of the intelligence which he esteems so far beneath them . . . .
[ترجمه ترگمان]او از غریزه، نیروی تخیل، بی هوشی، از هوش و هوش که نسبت به آن ها قائل است، دفاع می کند،
[ترجمه گوگل]او از غریزه، تخیل، ناخودآگاه، با استفاده از هوش است که او تا کنون تحت آن قرار دارد، حمایت می کند
[ترجمه گوگل]او از غریزه، تخیل، ناخودآگاه، با استفاده از هوش است که او تا کنون تحت آن قرار دارد، حمایت می کند
9. The clinical manifestation comprised the sudden vertigo or unconsciousness with disturbance of eyeballs, abnormality of pupils, dyskinesia, hemianopsia and chagnes in behavior are often seen.
[ترجمه ترگمان]ظهور بالینی شامل سرگیجه یا ناآگاهی ناگهانی با اختلالات مردمک چشم ها، غیرعادی بودن دانش آموزان، dyskinesia، hemianopsia و chagnes در رفتار اغلب دیده می شود
[ترجمه گوگل]تظاهرات بالینی شامل سرگیجه یا ناخودآگاهی ناگهانی با اختلالات چشم، اختلال در دانش آموزان، دیسکینزی، همیونوپسی و چگونگی رفتار اغلب دیده می شود
[ترجمه گوگل]تظاهرات بالینی شامل سرگیجه یا ناخودآگاهی ناگهانی با اختلالات چشم، اختلال در دانش آموزان، دیسکینزی، همیونوپسی و چگونگی رفتار اغلب دیده می شود
10. The people are returned to passiveness, inertness, and unconsciousness; the legislator enters into omnipotence.
[ترجمه ترگمان]مردم به انفعال، inertness، و ناخودآگاه باز می گردند؛ قانونگذار وارد قدرت مطلق می شود
[ترجمه گوگل]مردم به انفعال، بی حرکت و ناخودآگاه بازگشته اند؛ قانونگذار وارد قدرت مطلق می شود
[ترجمه گوگل]مردم به انفعال، بی حرکت و ناخودآگاه بازگشته اند؛ قانونگذار وارد قدرت مطلق می شود
11. The concept of unconsciousness is the very cause of throe oppugns .
[ترجمه ترگمان]مفهوم ناخودآگاه یکی از دلایل throe oppugns است
[ترجمه گوگل]مفهوم ناخودآگاه، باعث ایجاد مشکلاتی می شود
[ترجمه گوگل]مفهوم ناخودآگاه، باعث ایجاد مشکلاتی می شود
12. Her words were inward and indistinct when she was in a state of half unconsciousness.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در حالت نیمه بی هوشی و نیمه بی هوشی بود، سخنان او نامفهوم و نامفهوم بود
[ترجمه گوگل]وقتی که او در حالت ناخودآگاه نیمی از کلماتش بود، درون و ناهموار بود
[ترجمه گوگل]وقتی که او در حالت ناخودآگاه نیمی از کلماتش بود، درون و ناهموار بود
13. The injured man tried to speak but soon drifted into unconsciousness.
[ترجمه ترگمان]مرد آسیب دیده سعی کرد حرف بزند، اما طولی نکشید که از هوش رفت
[ترجمه گوگل]مرد مجروح سعی کرد به صحبت کردن بپردازد اما به زودی به ناخودآگاه تبدیل شد
[ترجمه گوگل]مرد مجروح سعی کرد به صحبت کردن بپردازد اما به زودی به ناخودآگاه تبدیل شد
14. Another night I dragged my swag about fifteen feet outside the flock and fell into unconsciousness.
[ترجمه ترگمان]یک شب دیگر من swag را در حدود پانزده قدم بیرون از گله کشیدم و به بی هوشی افتادم
[ترجمه گوگل]شب دیگر، من حدود 15 پله در خارج از گله خود را محو کردم و به ناخودآگاه افتادم
[ترجمه گوگل]شب دیگر، من حدود 15 پله در خارج از گله خود را محو کردم و به ناخودآگاه افتادم
15. The effects range from flu symptoms and fever, to unconsciousness and death.
[ترجمه ترگمان]این اثرات ناشی از علایم بیماری و تب، از بین رفتن و مرگ است
[ترجمه گوگل]اثرات آن از علائم آنفلوانزا و تب، و ناخودآگاه و مرگ است
[ترجمه گوگل]اثرات آن از علائم آنفلوانزا و تب، و ناخودآگاه و مرگ است
پیشنهاد کاربران
عدم هوشیاری یا عدم کنترل اراده
عدم هشیاری
اغما، کما، ناهشیاری
بیهوشی
کلمات دیگر: