(verb transitive) (پزشکی) قبض کردن، یبوست دادن، خشکی آوردن
constipated
(verb transitive) (پزشکی) قبض کردن، یبوست دادن، خشکی آوردن
انگلیسی به فارسی
یبس
یبوست، یبوست دادن
انگلیسی به انگلیسی
• pertaining to the condition in which evacuation of the bowels is difficult and does not occur regularly
someone who is constipated has difficulty in defecating.
someone who is constipated has difficulty in defecating.
جملات نمونه
1. If you're constipated you should eat more roughage.
[ترجمه ترگمان]اگه یبوست داری باید بیشتر بخوری
[ترجمه گوگل]اگر شما مبتلا به یبوست هستید باید مواد غذایی بیشتری مصرف کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما مبتلا به یبوست هستید باید مواد غذایی بیشتری مصرف کنید
2. If you ate more fibre you wouldn't get constipated.
[ترجمه ترگمان]اگه مقدار بیشتری مصرف کنی، یبوست پیدا نمی کنی
[ترجمه گوگل]اگر فیبر بیشتر بخورید، یبوست نخواهید گرفت
[ترجمه گوگل]اگر فیبر بیشتر بخورید، یبوست نخواهید گرفت
3. If you're constipated you may need a laxative.
[ترجمه ترگمان]اگه یبوست داری ممکنه به یه ملین نیاز داشته باشی
[ترجمه گوگل]اگر مبتلا به یبوست هستید، ممکن است نیاز به یک ملین باشد
[ترجمه گوگل]اگر مبتلا به یبوست هستید، ممکن است نیاز به یک ملین باشد
4. A person who is constipated may also be incontinent of faeces because there is leaking around the hard mass.
[ترجمه ترگمان]کسی که constipated است ممکن است incontinent از مدفوع باشد، زیرا در اطراف توده hard چکه می کند
[ترجمه گوگل]فرد مبتلا به یبوست نیز ممکن است از مدفوع بیضه جلوگیری کند چرا که در اطراف توده سخت قرار دارد
[ترجمه گوگل]فرد مبتلا به یبوست نیز ممکن است از مدفوع بیضه جلوگیری کند چرا که در اطراف توده سخت قرار دارد
5. The baby is constipated.
[ترجمه ترگمان]بچه یبوست داره
[ترجمه گوگل]کودک مبتلا به یبوست است
[ترجمه گوگل]کودک مبتلا به یبوست است
6. Tick advanced on his prey cowering constipated against the wall.
[ترجمه ترگمان]باد به شکارش چسبیده به دیوار چسبیده به دیوار
[ترجمه گوگل]تیک پیشرفت در سقوط طعمه خود را در برابر دیواره یبوست
[ترجمه گوگل]تیک پیشرفت در سقوط طعمه خود را در برابر دیواره یبوست
7. If you are constipated you are self-poisoning yourself.
[ترجمه ترگمان]اگه یبوست داری خودت رو مسموم می کنی
[ترجمه گوگل]اگر شما مبتلا به یبوست هستید، خود را مسموم می سازید
[ترجمه گوگل]اگر شما مبتلا به یبوست هستید، خود را مسموم می سازید
8. If you don't drink enough water you get constipated and put your kidneys under stress.
[ترجمه ترگمان]اگه به اندازه کافی آب نخوری که یبوست پیدا کنی و کلیه هات رو تحت فشار قرار بدی
[ترجمه گوگل]اگر آب کافی نداشته باشید، یبوست خواهید گرفت و کلیه های خود را تحت فشار قرار می دهید
[ترجمه گوگل]اگر آب کافی نداشته باشید، یبوست خواهید گرفت و کلیه های خود را تحت فشار قرار می دهید
9. Use a purge if you are constipated.
[ترجمه ترگمان]اگر از یک پاک سازی استفاده می کنید، از یک پاک سازی استفاده کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما مبتلا به یبوست هستید، از پاکسازی استفاده کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما مبتلا به یبوست هستید، از پاکسازی استفاده کنید
10. P: I am hungry ( thirsty constipated ).
[ترجمه ترگمان]پ: من گرسنه ام (constipated)
[ترجمه گوگل]من گرسنه هستم (یبوست تشنه)
[ترجمه گوگل]من گرسنه هستم (یبوست تشنه)
11. most of us are way too myopic, constipated and chickenshit about fees.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ما بیش از حد نزدیک بین، constipated و chickenshit درباره هزینه ها هستیم
[ترجمه گوگل]بسیاری از ما به اندازه بیش از حد موروثی، یبوست و جوجه کشی در مورد هزینه ها هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ما به اندازه بیش از حد موروثی، یبوست و جوجه کشی در مورد هزینه ها هستند
12. You'll get constipated if you never eat fruit.
[ترجمه ترگمان]اگه هیچ وقت میوه نخوری اخراج میشی
[ترجمه گوگل]اگر هرگز نتوانید میوه بخورید، یبوست خواهید گرفت
[ترجمه گوگل]اگر هرگز نتوانید میوه بخورید، یبوست خواهید گرفت
13. He has been constipated for a few days.
[ترجمه ترگمان]چند روزه که یبوست داره
[ترجمه گوگل]او چند روز به یبوست مبتلا شده است
[ترجمه گوگل]او چند روز به یبوست مبتلا شده است
14. Q. Did you hear about the constipated mathematician?
[ترجمه ترگمان]آیا درباره ریاضیدان constipated چیزی می شنوید؟
[ترجمه گوگل]Q آیا درباره ریاضیدان یبوست شنیدید؟
[ترجمه گوگل]Q آیا درباره ریاضیدان یبوست شنیدید؟
15. My mind is constipated today.
[ترجمه ترگمان] ذهن من امروز یبوست داره
[ترجمه گوگل]ذهن من امروز مبتلا به یبوست است
[ترجمه گوگل]ذهن من امروز مبتلا به یبوست است
پیشنهاد کاربران
یبوست
یُبس
کسی که شکمش سفت شده و کار نمیکنه
کسی که شکمش سفت شده و کار نمیکنه
Constipated:کسی که یبوست داره ( یبس )
Constipation:یبوست
Constipation:یبوست
کلمات دیگر: