1. mehri's complexion and looks are flawless
رنگ و آب و قیافه ی مهری نقص ندارد.
2. muddy complexion
چهره ی دارای رنگ تیره و کدر
3. a clear complexion
رنگ و آب خوب (در مورد سیما)
4. a fresh complexion
رنگ و روی باز
5. a ruddy complexion
رنگ و روی سرخ و سفید
6. a sallow complexion
رنگ و روی زرد و بیمارگونه
7. a woman of fair complexion
زنی سفید چهره
8. he has a dark complexion
او سیه چرده است.
9. war has put a new complexion on everything
جنگ جنبه ی خاصی به همه ی چیزها داده است.
10. Drinking lots of water is good for the complexion.
[ترجمه ترگمان]نوشیدن زیاد آب برای رنگ پوست خوب است
[ترجمه گوگل]نوشیدن مقدار زیاد آب برای پوست بسیار مناسب است
11. She has a naturally pale complexion and dark hair.
[ترجمه ترگمان]رنگ و رویش پریده و موهای تیره دارد
[ترجمه گوگل]او به طور طبیعی رنگ پریده و موهای تیره دارد
12. He had a naturally ruddy complexion.
[ترجمه ترگمان]صورتش به صورت طبیعی سرخ درآمده بود
[ترجمه گوگل]او چهره ای به رنگ طبیعی داشت
13. My complexion remained pale and pasty.
[ترجمه ترگمان]رنگ چهره ام رنگ پریده و رنگ پریده بود
[ترجمه گوگل]صورت من رنگ پریده و کثیف باقی مانده است
14. Fatigue and stress quickly result in a dull complexion and a furrowed brow.
[ترجمه ترگمان]خستگی و استرس به سرعت منجر به رنگ و پیشانی تیره می شود
[ترجمه گوگل]خستگی و استرس به سرعت منجر به یک چهره مبهم و براق می شود
15. But surely this puts a different complexion on things.
[ترجمه ترگمان]اما مطمئنا رنگ و رویش فرق می کند
[ترجمه گوگل]اما مطمئنا چهره ای متفاوت بر روی چیزها قرار می گیرد
16. These are radical changes which will alter the complexion of the British contemporary dance scene.
[ترجمه ترگمان]اینها تغییرات اساسی هستند که رنگ صحنه رقص معاصر بریتانیا را تغییر خواهند داد
[ترجمه گوگل]اینها تغییرات رادیکال هستند که سبب تغییر رنگ صحنه رقص معاصر بریتانیا می شود