کلمه جو
صفحه اصلی

go back

انگلیسی به فارسی

ترک کردن، رها کردن


برگرد، بعقب رفتن


انگلیسی به انگلیسی

• return; regret, reconsider

مترادف و متضاد

break


Synonyms: abandon, be unfaithful, betray, change, desert, forsake, renege, repudiate, retract, return, revert


جملات نمونه

1. He is plagued by demons which go back to his traumatic childhood.
[ترجمه دریا] او گرفتار شیاطینی می شود که به دوران کودکی آسیب زای او برمی گردند.
[ترجمه ترگمان]او با شیاطینی که به دوران کودکی دردناک او برمی گردند، زجر می کشد
[ترجمه گوگل]او توسط شیاطین که به دوران کودکی خود آسیب می زند، رنج می برد

2. Nobody can go back and start a new beginning, but anyone can start today and make a new ending.
[ترجمه دریا] هیچ کس نمی تواند برگردد و شروع جدیدی را شروع کند ، اما هر کسی می تواند امروز را شروع کند و پایان جدیدی را رقم بزند.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند برگردد و شروع جدیدی را آغاز کند، اما هر کسی می تواند امروز شروع کند و یک پایان جدید بگیرد
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و شروع جدیدی کند، اما هرکسی می تواند امروز شروع کند و پایان جدیدی بگذارد

3. My efforts to go back to sleep proved futile.
[ترجمه ترگمان]تلاش های من برای بازگشت به خواب بی فایده بود
[ترجمه گوگل]تلاش های من برای بازگشت به خواب ثابت می شود بیهوده است

4. You can't go back on your promise now.
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر نمی توانی به قولت عمل کنی
[ترجمه گوگل]اکنون نمیتوانید وعده خود را بازگردانید

5. My dog always springs forth when I go back home.
[ترجمه ترگمان]وقتی به خانه برگردم سگ من همیشه به گردش می رود
[ترجمه گوگل]وقتی برگشتم به خانه سگ من همیشه سیراب می شود

6. Don't go back on your word.
[ترجمه ترگمان]به قولت عمل نکن
[ترجمه گوگل]بر روی کلمه خود ننشینید

7. I must go back, I've left my car keys.
[ترجمه ترگمان]باید برگردم، کلید ماشینم رو جا گذاشتم
[ترجمه گوگل]من باید برگردم، کلیدهای ماشینم را ترک کردم

8. Things to do today: Get up; Be awesome; Go back to bed.
[ترجمه ترگمان]امروز کار باید کرد: بلند شو، عالی باش، برگرد به رختخواب
[ترجمه گوگل]چیزهایی که امروز انجام می دهیم: بلند شو؛ عالی باش؛ برگرد به رختخوابت

9. Go back to the past, can return.
[ترجمه ترگمان]برگرد به گذشته، میتونی برگردی
[ترجمه گوگل]بازگشت به گذشته، می تواند بازگشت کند

10. How I wish I could go back in time and meet myself as a kid.
[ترجمه ترگمان]چقدر دلم می خواست به موقع برگردم و خودم را به عنوان یک بچه ملاقات کنم
[ترجمه گوگل]چگونه آرزو می کنم که بتوانم در زمان به عقب برگردم و خودم را به عنوان یک بچه ببینم

11. There's always a possibility that he might go back to Seattle.
[ترجمه دریا] همیشه این احتمال وجود دارد که او دوباره به سیاتل برگردد.
[ترجمه ترگمان]همیشه امکانش هست که اون به سیاتل برگرده
[ترجمه گوگل]همیشه احتمال دارد که او به سیاتل بازگردد

12. It proved an irresistible temptation to Hall to go back.
[ترجمه ترگمان]برای برگشتن به سرسرای بزرگ وسوسه مقاومت ناپذیر بود
[ترجمه گوگل]این یک وسوسه غیر قابل تحسین به سالن را به عقب بازگشته است

13. I think you should go back to your original plan.
[ترجمه دریا] من فکر می کنم شما باید به برنامه اصلی خود برگردید.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم باید برگردی به نقشه اصلیت
[ترجمه گوگل]فکر میکنم باید به طرح اولیه خود بازگردید

14. I'm really glad I don't have to go back there again.
[ترجمه دریا] من واقعاً خوشحالم که مجبور نیستم دوباره به آنجا برگردم.
[ترجمه ترگمان]واقعا خوشحالم که دیگه مجبور نیستم برگردم اونجا
[ترجمه گوگل]من واقعا خوشحالم که مجبور نیستم دوباره به آنجا بازگردم

15. The government looks likely to go back on its decision to close the mines.
[ترجمه ترگمان]دولت به احتمال زیاد تصمیم خود مبنی بر بستن مین ها را ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]دولت احتمالا به تصمیم خود برای بستن معادن بازگشته است

پیشنهاد کاربران

برگشت به عقب

مثلاً موقعی که میگیم :
این ساختمان به قرن هجدهم میلادی "برمیگرده " ( در اون قرن ساخته شده

Gruba d�nmek anlamına gelir معنی برگشتن به گروه


دنده عقب

بازگشت به رابطه ( دوستی )

( به جای قبلی مخصوصا به شهر یا کشوری که از اونجا اومدیم برگشتن )

Eg: I don't want to go back to sydney.
نمیخوام به کانادا برگردم.

Eg: go back inside! You'll catch cold.
برگرد داخل! سرما میخوری.

مراجعه کردن

برگشتن

بازگشتن به یک رابطه عاطفی یا عاشقانه

برگشتن به رابطه، مکان ( منظور شهر ، روستا، کشور، قهوه خونه و. . . ) ، کار و فعالیت و. . .

Go back = برگشتن

عقب امدن

میتونه به معنای برگرداندن یه فیلم یا سریال یا . . . به عقب باشه؛
مثلا توی یه فیلم، مرده که متوجه یه چیز خاصی در فیلم شده بود و می خواست دوباره اون تکیه خاص فیلم، پلی بشه؛ به مردی که کنترل تلوزیون دستش بود گفت که:

would you. . . would you go back, please?
یعنی: لطفا میشه اون فیلم ر به عقب برگردونی؟

تنزل رتبه گرفتن در مورد درجه ی نظامی


کلمات دیگر: