معنی : ضرب، سخمه، زخم چاقو، ضربت با چیز نوک تیز، سیخونک زدن، سوراخ کردن، فرو بردن، خنجر زدن، زخم زدن، سیخ زدن
معانی دیگر : (با فروکردن - سوراخ یا زخم کردن) چاقو زدن، دشنه فروکردن، شمشیر فرو کردن، خلاندن، فروکردن، (درد یا زخم و غیره) تیر کشیدن، رنج دادن، عذاب دادن، زخم خنجر یا چاقو یا شمشیر، زخم در اثر فرو کردن، (ناگهان و شدید) درد، تیرکشی، (وجدان و غیره) عذاب، سورا کردن، تیر کشیدن