1. the rough, irritating sound of the loudspeaker
صدای گوش خراش و آزار دهنده ی بلند گو
2. They also have the irritating habit of interrupting.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین عادت آزار دهنده اختلال را دارند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین عادت تحریک کننده ای را به قطع می کنند
3. He has the irritating habit of smoking during meals.
[ترجمه ترگمان]او عادت آزار دهنده سیگار کشیدن را در حین غذا دارد
[ترجمه گوگل]او عادت مضر سیگار کشیدن را در طول وعده های غذایی دارد
4. He wears a wristwatch with an irritating bleep.
[ترجمه ترگمان]اون یه ساعت مچی با یه ساعت مچی irritating داره
[ترجمه گوگل]او یک ساعت مچی با بوق زودرس می پوشد
5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
6. She can be really irritating but I try to ignore her.
[ترجمه ترگمان]اون میتونه واقعا اعصاب خرد کنه اما من سعی می کنم اونو نادیده بگیرم
[ترجمه گوگل]او واقعا می تواند تحریک کننده باشد اما من سعی می کنم او را نادیده بگیرم
7. She found his preoccupation with money irritating.
[ترجمه ترگمان]علاقه او را با پول و آزار دهنده یافته بود
[ترجمه گوگل]او دغدغه خود را با تحریک پول پیدا کرد
8. The man's worse than irritating, he's a positive menace!
[ترجمه ترگمان]این مرد بدتر از آزار دهنده است، او یک تهدید مثبت است!
[ترجمه گوگل]مرد بدتر از تحریک، او تهدید مثبت است!
9. He has this irritating mannerism of constantly scratching his nose.
[ترجمه ترگمان]این طرز رفتار irritating مدام دماغش را می خاراند
[ترجمه گوگل]او این شیوه ی تحریک کننده را دارد که دائما در حال سقوط بینی خود است
10. He has the irritating habit of biting his nails.
[ترجمه ترگمان]اون عادت آزار دهنده ناخن هاش رو داره
[ترجمه گوگل]او عادت تحریک آمیز ناخن ها را دارد
11. The noise of the children was irritating me.
[ترجمه ترگمان]صدای بچه ها مرا آزار می داد
[ترجمه گوگل]سر و صدا کودکان من را تحریک کرد
12. She had an irritating habit of repeating everything I said to her.
[ترجمه ترگمان]او عادت داشت هر چیزی را که به او گفتم تکرار کند
[ترجمه گوگل]او یک عادت تحریک کننده را به تکرار همه چیز من به او گفت
13. She was adept at the fine art of irritating people.
[ترجمه ترگمان]او در هنر ظریف مردم irritating ماهر بود
[ترجمه گوگل]او در هنر زیبای افراد تحریک کننده آگاه بود
14. You're really irritating me.
[ترجمه ترگمان]تو واقعا منو آزار میدی
[ترجمه گوگل]شما واقعا من را تحریک می کنید
15. The car has several irritating rattles at the back.
[ترجمه ترگمان]این اتومبیل چندین بار آزاردهنده در پشت آن است
[ترجمه گوگل]این خودرو در پشت جرثقیل های تحریک کننده متعددی دارد