کلمه جو
صفحه اصلی

longingly


آرزومندانه، باشتیاق

انگلیسی به فارسی

خیلی خوبه


ارزومندانه،باشتیاق


انگلیسی به انگلیسی

• yearningly, with desire, with longing
if you think longingly about something, you think about it with a feeling of desire.

جملات نمونه

1. the hungry child looked longingly at the food in the shop
کودک گرسنه با حسرت به خوراک های مغازه نگاه می کرد.

2. He looked longingly at the food on the table.
[ترجمه ترگمان]با حسرت به غذاها روی میز نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به آرامی با غذا روی میز نگاه کرد

3. She thought longingly of returning to Paris.
[ترجمه ترگمان]با حسرت به پاریس بازگشت
[ترجمه گوگل]او به آرزوی بازگشت به پاریس فکر کرد

4. We looked longingly towards the hills.
[ترجمه ترگمان]با حسرت به تپه های اطراف نگاه کردیم
[ترجمه گوگل]ما به آرامی به سمت تپه ها نگاه کردیم

5. Over drinks, he speaks longingly of his trip to Latin America.
[ترجمه ترگمان]در طول نوشیدنی ها، او با حسرت از سفر خود به آمریکای لاتین صحبت می کند
[ترجمه گوگل]در طول نوشیدنیها، او از سفر خود به آمریکای لاتین مشتاقانه صحبت می کند

6. Claire looked longingly at the sunlit gardens outside the window.
[ترجمه ترگمان]کلر با حسرت به باغ های آفتابی بیرون پنجره نگاه کرد
[ترجمه گوگل]کلر با تمسخر در باغ های آفتابگردان خارج از پنجره نگاه کرد

7. She gazed longingly at the cakes in the shop window.
[ترجمه ترگمان]با اشتیاق به کیک در ویترین مغازه نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه ای در کیک در پنجره فروشگاه نگاه کرد

8. He looked longingly at the tray of cakes.
[ترجمه ترگمان]با حسرت به سینی کیک نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به آرامی در سینی کیک نگاه کرد

9. Arthur looked at Flute's cross face and thought longingly of Fred's horse sense at dress rehearsals.
[ترجمه ترگمان]آرتور با حسرت به چهره درهم کشیده Flute نگاه کرد و با حسرت اسب را در تمرین لباس دید
[ترجمه گوگل]آرتور به صورت صلیبی فلوت نگاه کرد و از تجربیات لباسش خوشم آمد

10. Apparently not, for now she was gazing longingly at the pool, then at Liz.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا نه، چون حالا با حسرت به آبگیر خیره شده بود، سپس به لیز
[ترجمه گوگل]ظاهرا نه، در حال حاضر او به طرز وحشیانه ای در استخر، و سپس در لیز بود

11. Adults spoke longingly of real coffee, since even the watery liquid brewed from burnt chicory was not regularly available.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترها با اشتیاق از قهوه واقعی صحبت می کردند، چرا که حتی مایع آبکی که از chicory سوخته تولید می شد به طور منظم در دسترس نبود
[ترجمه گوگل]بزرگسالان به آرامی از قهوه واقعی سخن می گفتند، زیرا حتی مایع آب مایه ای از سس سویا به طور منظم در دسترس نبود

12. Neptina Jones, 2 stares at Jakhaila longingly.
[ترجمه ترگمان]Neptina جونز ۲ ساله با اشتیاق به Jakhaila خیره می شود
[ترجمه گوگل]نپینا جونز، 2 با مشتاقانه در Jakhaila تماشا می کند

13. I looked longingly at the bed, but it was a double bed.
[ترجمه ترگمان]با حسرت به تخت نگاه کردم، اما تخت دونفره بود
[ترجمه گوگل]من به آرامی در رختخواب نگاه کرد، اما یک تخت دو نفره بود

14. He looks longingly at the teapot and the tiny red cups.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]او به طرز وحشیانه ای در قوری و فنجان های کوچک قرمز نگاه می کند

پیشنهاد کاربران

[نهایت امید و آرزو] با حسرت ، حسرت بار



کلمات دیگر: