1. the prognosis is not good
پیش شناخت (این بیماری) امید بخش نیست.
2. The prognosis after the operation was for a full recovery.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی بعد از عملیات برای بهبودی کامل بود
[ترجمه گوگل]پیش آگهی پس از عمل برای بهبود کامل بود
3. If the cancer is caught early the prognosis is excellent.
[ترجمه ترگمان]اگر سرطان به زودی تشخیص داده شود، پیش بینی بسیار عالی است
[ترجمه گوگل]اگر سرطان به زود بگیرد، پیش آگهی عالی است
4. I was reading a gloomy economic prognosis in the paper this morning.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح داشتم یک پیش بینی اقتصادی غم انگیزی را در روزنامه می خواندم
[ترجمه گوگل]من صبح روزنامه ای را در این مقاله پیش بینی های اقتصادی غم انگیز خواندم
5. The prognosis is for more people to work part-time in the future.
[ترجمه علی جادری] پیش بینی می شود که افراد بیشتری در آینده به صورت نیمه وقت کار کنند .
[ترجمه ترگمان]پیش بینی این است که افراد بیشتری در آینده کار کنند
[ترجمه گوگل]پیش آگهی برای افراد بیشتری است که در آینده کار نیمه وقت را انجام دهند
6. The prognosis is not good.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی خوب نیست
[ترجمه گوگل]پیش آگهی خوب نیست
7. The prognosis for the future of the electronics industry is encouraging.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی آینده صنعت الکترونیک دلگرم کننده است
[ترجمه گوگل]پیش آگهی آینده صنعت الکترونیک دلگرم کننده است
8. Doctors said Blake's long-term prognosis is good.
[ترجمه ترگمان]به گفته پزشکان، پیش بینی بلند مدت (بلیک)خوب است
[ترجمه گوگل]پزشکان گفتند پیش آگهی طولانی مدت بلیک خوب است
9. The prognosis for the economy is uncertain.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی اقتصاد نامطمئن است
[ترجمه گوگل]پیش آگهی برای اقتصاد نامشخص است
10. The long-term prognosis for the film is not entirely gloomy.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی طولانی مدت برای این فیلم به طور کامل غم انگیز نیست
[ترجمه گوگل]پیش آگهی طولانی مدت فیلم کاملا پوچ نیست
11. This syndrome carried a poor prognosis.
[ترجمه ترگمان]این سندرم پیش بینی ضعیفی داشت
[ترجمه گوگل]این سندروم یک پیش آگهی ضعیف داشت
12. My prognosis is extremely grave and follows from the diagnosis, that these are consequences of a divided society.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی من بسیار جدی است و از این تشخیص پیروی می کند، که اینها پیامدهایی از یک جامعه تقسیم شده محسوب می شوند
[ترجمه گوگل]پیش آگهی من بسیار جدی است و از تشخیص آن پیروی می کند؛ اینها عواقب یک جامعه تقسیم شده اند
13. It is also useful to understand the prognosis for this disease in the future.
[ترجمه ترگمان]هم چنین برای درک پیش بینی این بیماری در آینده مفید است
[ترجمه گوگل]همچنین پیش آگهی این بیماری در آینده قابل درک است
14. By the early 1990s the prognosis for Communism wasn't at all good.
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه ۱۹۹۰ پیش بینی کمونیسم به هیچ وجه خوب نبود
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه 1990، پیش آگهی برای کمونیسم به هیچ وجه خوب نبود