کلمه جو
صفحه اصلی

prognosis


معنی : پیش بینی، مال اندیشی، پیش بینی مرض
معانی دیگر : (پزشکی) پیش شناخت، پیش آگهی، پیش دانی، پیش بینی مر­، بهبودی از مر­ در اثر پیش بینی جریان مر­

انگلیسی به فارسی

پیش بینی مرض، بهبودی از مرض در اثر پیش بینی جریان مرض، پیش بینی، مال اندیشی


پیش بینی، پیش بینی مرض، مال اندیشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: prognoses
(1) تعریف: a forecast of the anticipated course of a disease, esp. of the likelihood of recovery.
مشابه: diagnosis, opinion, outlook

- It is a serious disease and the prognosis is usually gloomy.
[ترجمه علی جادری] این بیماری سختی است و تشخیص آن معمولا ناامید کننده است .
[ترجمه ترگمان] این یک بیماری جدی است و پیش بینی معمولا غم انگیز است
[ترجمه گوگل] این یک بیماری جدی است و پیش آگهی معمولا غم انگیز است

(2) تعریف: a forecast of any course, development, or outcome.
مترادف: forecast
مشابه: foretelling, outlook, prediction

• diagnosis, assessment; estimation of chances, evaluation of prospects
a prognosis is a prediction about the future of someone or something, especially someone who is ill; a formal word.

مترادف و متضاد

پیش بینی (اسم)
anticipation, forecast, foresight, prognosis, prospect, prognoses, expectancy, expectance, caution, augury, prognostication, precaution, prevision, look-ahead, prefiguration

مال اندیشی (اسم)
foresight, prognosis, prognoses, perspective, forethought, providence

پیش بینی مرض (اسم)
prognosis, prognoses

forecast


Synonyms: cast, diagnosis, expectation, foretelling, guess, prediction, prevision, prognostication, projection, prophecy, speculation, surmise


جملات نمونه

1. the prognosis is not good
پیش شناخت (این بیماری) امید بخش نیست.

2. The prognosis after the operation was for a full recovery.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی بعد از عملیات برای بهبودی کامل بود
[ترجمه گوگل]پیش آگهی پس از عمل برای بهبود کامل بود

3. If the cancer is caught early the prognosis is excellent.
[ترجمه ترگمان]اگر سرطان به زودی تشخیص داده شود، پیش بینی بسیار عالی است
[ترجمه گوگل]اگر سرطان به زود بگیرد، پیش آگهی عالی است

4. I was reading a gloomy economic prognosis in the paper this morning.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح داشتم یک پیش بینی اقتصادی غم انگیزی را در روزنامه می خواندم
[ترجمه گوگل]من صبح روزنامه ای را در این مقاله پیش بینی های اقتصادی غم انگیز خواندم

5. The prognosis is for more people to work part-time in the future.
[ترجمه علی جادری] پیش بینی می شود که افراد بیشتری در آینده به صورت نیمه وقت کار کنند .
[ترجمه ترگمان]پیش بینی این است که افراد بیشتری در آینده کار کنند
[ترجمه گوگل]پیش آگهی برای افراد بیشتری است که در آینده کار نیمه وقت را انجام دهند

6. The prognosis is not good.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی خوب نیست
[ترجمه گوگل]پیش آگهی خوب نیست

7. The prognosis for the future of the electronics industry is encouraging.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی آینده صنعت الکترونیک دلگرم کننده است
[ترجمه گوگل]پیش آگهی آینده صنعت الکترونیک دلگرم کننده است

8. Doctors said Blake's long-term prognosis is good.
[ترجمه ترگمان]به گفته پزشکان، پیش بینی بلند مدت (بلیک)خوب است
[ترجمه گوگل]پزشکان گفتند پیش آگهی طولانی مدت بلیک خوب است

9. The prognosis for the economy is uncertain.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی اقتصاد نامطمئن است
[ترجمه گوگل]پیش آگهی برای اقتصاد نامشخص است

10. The long-term prognosis for the film is not entirely gloomy.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی طولانی مدت برای این فیلم به طور کامل غم انگیز نیست
[ترجمه گوگل]پیش آگهی طولانی مدت فیلم کاملا پوچ نیست

11. This syndrome carried a poor prognosis.
[ترجمه ترگمان]این سندرم پیش بینی ضعیفی داشت
[ترجمه گوگل]این سندروم یک پیش آگهی ضعیف داشت

12. My prognosis is extremely grave and follows from the diagnosis, that these are consequences of a divided society.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی من بسیار جدی است و از این تشخیص پیروی می کند، که اینها پیامدهایی از یک جامعه تقسیم شده محسوب می شوند
[ترجمه گوگل]پیش آگهی من بسیار جدی است و از تشخیص آن پیروی می کند؛ اینها عواقب یک جامعه تقسیم شده اند

13. It is also useful to understand the prognosis for this disease in the future.
[ترجمه ترگمان]هم چنین برای درک پیش بینی این بیماری در آینده مفید است
[ترجمه گوگل]همچنین پیش آگهی این بیماری در آینده قابل درک است

14. By the early 1990s the prognosis for Communism wasn't at all good.
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه ۱۹۹۰ پیش بینی کمونیسم به هیچ وجه خوب نبود
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه 1990، پیش آگهی برای کمونیسم به هیچ وجه خوب نبود

The prognosis is not good.

پیش‌شناخت (این بیماری) امید‌بخش نیست.


پیشنهاد کاربران

[پزشکی] :پیش آگهی

تشخیص ( در بیماری ها ) - پیش بینی - پیش آگاهی

پیش گویی، پیش نگری

در روانشناسی : پیش آگهی

پیش بینی ، پیش آگهی � Prognosis

ولی تشخیص میشه � Diagnosis !


تو کت رفتن

پیش اگهی

a forecast as to the probable outcome of an attack of disease; the prospect as to recovery from a disease as indicated by the nature and symptoms of the case.


prognosis ( پزشکی )
واژه مصوب: پیش آگهی
تعریف: پیش بینی سرانجام بیماری براساس شرایط فردی و سیر بیماری

پیش بینی درمانی، پیش بینی میزان موفقیت درمان و درمان پذیری


کلمات دیگر: