1. an ironic man
مردی که عادت به طعنه زدن دارد
2. an ironic remark
اظهارنظر طعنه آمیز
3. it was ironic that the gold arrived as they were carrying ferdowsi's body to the cemetery
تفشه آمیز بود که طلاها موقعی رسید که داشتند جسد فردوسی را به گورستان می بردند.
4. That is a summary and ironic end.
[ترجمه ترگمان]این یک داستان خلاصه و کنایه آمیز است
[ترجمه گوگل]این یک پایان خلاصه و وحشی است
5. The film is more of an ironic fantasy than a horror story.
[ترجمه zahra] فیلم بیشتر گرایشی طعنه آمیز دارد تا داستانی ترسناک
[ترجمه ترگمان]فیلم بیشتر از یک داستان ترسناک است تا یک داستان ترسناک
[ترجمه گوگل]این فیلم بیشتر فانتزی وحشتناک از داستان ترسناک است
6. Life sometimes, always is ironic. A turn round is probably I.
[ترجمه ترگمان]زندگی گاه، همیشه مضحک است یک چرخش، احتمالا من هستم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات زندگی، حیرت انگیز است احتمالا من یک دور چرخشی هستم
7. Does he not find it ironic that the sort of people his movie celebrates hardly ever watch this kind of movie?
[ترجمه ناشناس] خنده دار نیست، مردمی که او در فیلمش از آنها یاد می کند، به ندرت چنین فیلم هایی می بینند
[ترجمه ترگمان]عجیب نیست که این sort که فیلم او جشن می گیرند به ندرت این فیلم را تماشا می کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا او آن را عجیب نیست که نوعی از مردم فیلم خود را جشن می دهد تقریبا هرگز تماشای این نوع فیلم؟
8. It's ironic that her husband smoked for thirty years, and yet she's the one who died of lung cancer.
[ترجمه ترگمان]این طعنه آمیزه که شوهرش سی سال سیگار می کشید و با این حال او کسی بود که از سرطان ریه مرد
[ترجمه گوگل]بدیهی است که همسرش سی ساله سیگار می کشید، اما او کسی است که از سرطان ریه جان خود را از دست داد
9. Her music is witty, ironic and allusive.
[ترجمه ترگمان]موسیقی او witty، طنزآمیز و allusive است
[ترجمه گوگل]موسیقی او عجیب و غریب است، عجیب و غریب است
10. In an ironic twist, the most trustworthy character in the film turned out to be the thief.
[ترجمه learner] در یک چرخش طنزآمیز معلوم شد مورد اعتمادترین شخصیت فیلم دزد است
[ترجمه ترگمان]در یک چرخش طنزآمیز، شخصیت قابل اعتمادی که در فیلم وجود داشت تبدیل به دزد شد
[ترجمه گوگل]در یک پیچ و تاب وحشیانه، شخصیت قابل اعتماد ترین فیلم در فیلم، دزد بود
11. It would be ironic if a version capable of industrialising the practice becomes part of the landscape of modern warfare.
[ترجمه ترگمان]اگر نسخه ای از آن توانایی of را داشته باشد، می توان آن را بخشی از چشم انداز جنگ مدرن دانست
[ترجمه گوگل]اگر نسخه ای که بتواند صنعتی شدن این عمل را بخشی از چشم انداز جنگ مدرن می کند، حیرت انگیز می شود
12. He smiled that ironic smile of his that always made me feel so foolish.
[ترجمه ترگمان]لبخند تمسخرآمیزی زد که همیشه باعث می شد احساس حماقت کنم
[ترجمه گوگل]او لبخند وحشیانه ی خود را لبخند زد که همیشه باعث شد من احساس خیلی احمقانه کنم
13. An ironic cheer arose from the crowd round the bar.
[ترجمه ترگمان]از میان جمعیتی که دور بار جمع شده بودند شادمان شد
[ترجمه گوگل]یک تشویق وحشتناک از جمعیت در اطراف نوار بوجود آمد
14. And in an ironic twist, the Author is played by the same actor as the old farmer.
[ترجمه ترگمان]و در یک چرخش طنزآمیز، نویسنده به عنوان یک کشاورز پیر بازی می کند
[ترجمه گوگل]و در پیچ و تاب وحشیانه نویسنده توسط همان بازیگر به عنوان کشاورز قدیمی بازی می کند
15. His photographs are complex and sometimes ironic.
[ترجمه ترگمان]عکس های او پیچیده و گاهی مضحک هستند
[ترجمه گوگل]عکس های او پیچیده و گاه وحشی است