1. he is two points ahead of his competitor
او دو امتیاز از حریفش جلو است.
2. She was the only British competitor apart from Richard Meade.
[ترجمه ترگمان]او تنها رقیب بریتانیایی جدا از ریچارد مید بود
[ترجمه گوگل]او تنها رقیب بریتانیا بود که از ریچارد میاد جدا شد
3. The Japanese can outsell any competitor in the market.
[ترجمه ترگمان]ژاپنی ها هم می توانند هیچ رقیبی را در بازار پیدا کنند
[ترجمه گوگل]ژاپنی ها می توانند هر رقیبی را در بازار بیرون بیاورند
4. He's known in racing circles as a fierce competitor.
[ترجمه ترگمان]او در محافل racing به عنوان رقیب سرسخت شناخته می شود
[ترجمه گوگل]او در رشته های مسابقه به عنوان یک رقیب شدید شناخته شده است
5. Our competitor has filed for Chapter
[ترجمه ترگمان]رقیب ما برای فصل تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]رقیب ما برای فصل است
6. A thirty-nine-year-old competitor collapsed half-way through the marathon and died shortly afterwards.
[ترجمه ترگمان]یک رقیب سی و نه ساله نیمی از راه را طی کرد و کمی بعد از آن فوت کرد
[ترجمه گوگل]یک رقیب سیزده و نه ساله نیمی از مسیر ماراتن را نابود کرد و مدت کوتاهی پس از آن فوت کرد
7. We soon knocked over our competitor.
[ترجمه ترگمان]ما خیلی زود رقیب مان را واژگون کردیم
[ترجمه گوگل]ما به زودی بر رقیب ما افتادیم
8. Mr Buzetta sold the newspaper's assets to its competitor and shut it down.
[ترجمه ترگمان]آقای Buzetta دارایی های این روزنامه را به رقیب خود فروخت و آن را تعطیل کرد
[ترجمه گوگل]آقای Buzetta دارایی روزنامه را به رقیب خود فروخت و آن را خاموش کرد
9. It is allowed to shin your competitor in some matches.
[ترجمه ترگمان]به شما این امکان را می دهد که در برخی از مسابقات ساق پای رقیب تان را پیدا کنید
[ترجمه گوگل]مجاز است رقیب خود را در برخی مسابقات بپردازد
10. The next competitor rode into the ring.
[ترجمه ترگمان]رقیب بعدی وارد حلقه شد
[ترجمه گوگل]رقیب بعدی به حلقه رفته
11. Its diesel competitor in the executive class is the Carlton, with a 3-litre engine in either turbocharged or normal form.
[ترجمه ترگمان]رقیب دیزل آن در کلاس اجرایی کارلتون، با موتور ۳ لیتری در هر دو حالت عادی یا عادی است
[ترجمه گوگل]رقیب دیزلی آن در کلاس اجرایی Carlton است که دارای موتور 3 لیتری در حالت توربوشارژ یا معمولی است
12. I've dished my competitor.
[ترجمه ترگمان] من رقیب خودم رو پیدا کردم
[ترجمه گوگل]رقیب من را رها کرده ام
13. This, and the fact that Mike was a competitor, seemed to get Dmitri edgy: his face went entirely deadpan.
[ترجمه ترگمان]این موضوع و این حقیقت که مایک یک رقیب محسوب می شد به نظر می رسید که قیافه او ساختگی است صورتش کاملا ساختگی بود
[ترجمه گوگل]این، و این واقعیت که مایک یک رقیب بود، به نظر می رسید که دیمیتری را می گرفت، صورتش کاملا بی رحمانه بود
14. She tied with her competitor.
[ترجمه ترگمان]او با رقیبش بسته شد
[ترجمه گوگل]او با رقیبش گره خورده است
15. Home Depot is a big competitor.
[ترجمه ترگمان]Home Depot یک رقیب بزرگ است
[ترجمه گوگل]خانه انبار یک رقیب بزرگ است