1. sometime in 1981 or 1982
یک زمانی در 1981 یا 1982
2. a sometime professor of history at a nearby unviersity
کسی که مدتی در یک دانشگاه مجاور استاد تاریخ بود
3. until sometime after midnight
تا پاسی پس از نیمه شب
4. i'll call you sometime next week
روزی در هفته ی آینده به تو تلفن خواهم زد.
5. it took him sometime to orientate himself to his new job
مدتی طول کشید تا با شغل جدیدش سازگار شد.
6. good and ill are sometime mixed
نیکی و بدی گاهی در هم آمیخته اند.
7. i'll read that book sometime
روزی آن کتاب را خواهم خواند.
8. a newspaper editor and a sometime military officer
سردبیر روزنامه که چند صباحی افسر ارتش بود
9. he hadn't had a fuck for sometime
(سنایی) مدتی بود تا که گای نداشت.
10. this law has been suspended for sometime
این قانون مدتی است که به حالت تعلیق در آمده است.
11. after the accident, she was comatose for sometime
پس از تصادف مدتی در اغما بود.
12. onions have once again been scarce for sometime
مدتی است که دوباره پیاز نایاب شده است.
13. the relations between the two countries have been deteriorating for sometime
مدتی است که روابط بین دو کشور روبه خرابی می رود.
14. Drop over to our house for a visit sometime.
[ترجمه ترگمان]یه روزی یه سری به خونه ما بزن
[ترجمه گوگل]بعضی وقت ها به خانه ما می رویم
15. He suggested we get together for a drink sometime. I said I'd like that, and we left it there.
[ترجمه ترگمان]اون پیشنهاد کرد بعضی وقتا با هم بریم یه نوشیدنی بخوریم گفتم که این را دوست دارم و آنجا را ترک کردیم
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد کرد که بعضی اوقات برای یک نوشیدنی با هم کنار بیاییم من گفتم من این را می خواهم، و آن را آنجا گذاشتیم
16. Steel cans were introduced sometime during the forties.
[ترجمه ترگمان]قوطی های فولادی مدتی در طول چهل سال معرفی شدند
[ترجمه گوگل]قوطی های فولادی بعدها در طول دهه چهل معرفی شدند
17. His avant-garde music, sometime cousin to jazz, had limited appeal.
[ترجمه ترگمان]موسیقی آوانگارد او، که زمانی عموزاده گرفته تا جاز بود، جاذبه محدودی داشت
[ترجمه گوگل]موسیقی آوانگارد او، بعدها پسر عموی خود را به جاز، تجدید نظر محدودی داشت
18. We must have you over for dinner sometime.
[ترجمه ترگمان] بعضی وقتا باید بریم شام بخوریم
[ترجمه گوگل]ما باید در هنگام شام بخوابیم
19. Give me a bell sometime next week, won't you?
[ترجمه ترگمان]هفته دیگه یه زنگ به من بزن، مگه نه؟
[ترجمه گوگل]هفته بعد به من زنگ بزنید، آیا نمی خواهید؟