کلمه جو
صفحه اصلی

boyishly

انگلیسی به فارسی

پسرانه


انگلیسی به انگلیسی

• in a boyish manner, childishly

جملات نمونه

1. He smiled boyishly, crinkling his eyes.
[ترجمه ترگمان]او لبخند کودکانه ای زد و چشمانش را درهم کشید
[ترجمه گوگل]او پسرانه لبخند زد، چشمانش را زد

2. He is still boyishly handsome at the age of 4
[ترجمه ترگمان]او هنوز هم در سن ۴ سالگی خیلی خوش قیافه است
[ترجمه گوگل]او هنوز در سن 4 سالگی پسرانه خوش تیپ است

3. He was very polite, boyishly cheeky (always grinning), and a lot (if possible) better looking in real life than on tv.
[ترجمه ترگمان]او بسیار مودب و گستاخ بود (همیشه پوزخند می زد)، و بسیار (در صورت امکان)بهتر به زندگی واقعی نگاه می کرد تا تلویزیون
[ترجمه گوگل]او بسیار مودبانه بود، پسرانه شیک (همیشه دردناک)، و خیلی (در صورت امکان) به دنبال زندگی بهتر در مقایسه با تلویزیون

4. He smiled boyishly at his fiancee.
[ترجمه ترگمان]لبخند کودکانه ای به نامزدش زد و گفت:
[ترجمه گوگل]او لبخند زد پسرانه به نامزدش

5. Hu has a boyishly handsome face and projects a confidence won through years of physical and mental testing. Yet he isn't sure whether to accept the offer.
[ترجمه ترگمان]هو یک چهره بسیار زیبا دارد و در طول سال ها آزمایش فیزیکی و ذهنی، اعتماد به نفس را به دست آورده است با این حال مطمئن نیست که این پیشنهاد را قبول کند یا نه
[ترجمه گوگل]هو چهره پسرانه و خوش تیپ است و اعتماد به نفس را از طریق سالهای آزمایش فیزیکی و روانی به دست می آورد با این حال او مطمئن نیست که آیا پیشنهاد را قبول کند

6. Instead of having an hourglass figure, whose curves suggested motherhood and domesticity, she was boyishly slim.
[ترجمه ترگمان]به جای داشتن یک ساعت شنی که انحنای آن پیشنهاد مادر شدن و زندگی خانوادگی را می داد، او بسیار لاغر بود
[ترجمه گوگل]به جای داشتن یک عصر یخبندان، منحنی هایی که مادر و زاد و ولد را پیشنهاد می کردند، او پسرانه باریک بود

7. A dapper man with an aristocratic air, he was boyishly handsome, compulsively social and intensely creative.
[ترجمه ترگمان]او مردی خوش لباس بود با یک فضای اشرافی، او بسیار زیبا، compulsively و بسیار خلاق بود
[ترجمه گوگل]مرد باهوش با هوای اشرافی، او پسرانه خوش تیپ، اجباری اجتماعی و شدیدا خلاق بود

8. He too was covered in mud and green dirt, but the features that they almost concealed were boyishly pleasant.
[ترجمه ترگمان]او هم پوشیده از گل و کثافت بود، اما چهره ای که تقریبا در آن پنهان شده بودند بسیار مطبوع بود
[ترجمه گوگل]او همچنین در خاک گل و سبز پوشانده شده بود، اما ویژگی هایی که تقریبا پنهان شده بودند، به طرز شادابانه ای بودند

9. Championing the cause of the solitary artisan comes naturally to Kalin, a boyishly ambitious nonconformist who wouldn't look out of place at the local skate park.
[ترجمه ترگمان]به خاطر این کار، کار artisan را به طور طبیعی به زبان می آورد که در پارک اسکیت روی زمین اسکیت دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]قهرمانی علت دست اندرکاران انفرادی به طور طبیعی به کالین، یک متفکر متشکل از جاه طلبی پسرانه است که در پارک اسکیت محلی حضور ندارد

10. The guru of the 2-D love movement, Toru Honda, a 40-year-old man with a boyishly round face and puppy-dog eyes, has written half a dozen books advocating the 2-D lifestyle.
[ترجمه ترگمان]مربی این جنبش ۲ - D، تارو هوندا، مردی ۴۰ ساله با یک چهره گرد و چشم های سگ - سگ، نیمی از کتاب های حامی سبک زندگی دو بعدی را نوشته است
[ترجمه گوگل]گورو جنبش عاشقانه 2D، تورو هوندا، مرد 40 ساله ای با چهره دور چشم و سگ توله سگ، نیمی از کتاب هایی را که از شیوه زندگی دو بعدی استفاده می کنند، نوشته است

پیشنهاد کاربران

پسرانه.

مثال:
It’s the first time I’ve seen him grinning boyishly.
این اولین بار است که دیده ام با حالتی پسرانه لبخندی به پهنای صورت می زند.




کلمات دیگر: