کلمه جو
صفحه اصلی

insides

انگلیسی به فارسی

داخلی، داخل، تو، باطن، اعضای داخلی


انگلیسی به انگلیسی

• intestines, entrails, inner organs of the body

جملات نمونه

1. when i think of my poor son, my insides start aching
وقتی فکر پسر بی چاره ام را می کنم دلم می سوزد.

پیشنهاد کاربران

دل وروده


کلمات دیگر: