کلمه جو
صفحه اصلی

soliloquy


معنی : گفتگو با خود، تک گویی
معانی دیگر : (تئاتر و غیره) تک گویی، نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری

انگلیسی به فارسی

تک گویی، گفتگو با خود، نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: soliloquies
• : تعریف: an act of talking or a speech by one who is, or is considered to be, alone.
مشابه: monologue

- The actor comes to the front of the stage to give his soliloquy.
[ترجمه ترگمان] بازیگر به جلو روی صحنه می آید تا پیش خودش حرف بزند
[ترجمه گوگل] بازیگر به جلوی صحنه می آید تا کارهایش را انجام دهد

• act of speaking to oneself; dramatic or literary form in which the character speaks to himself or to the audience; speech made by one who is by himself, monologue
a soliloquy is a speech in a play in which an actor or actress speaks to himself or herself and to the audience, rather than to another actor in the play.
a soliloquy is also something that you say to yourself; a formal use.

مترادف و متضاد

گفتگو با خود (اسم)
soliloquy

تک گویی (اسم)
soliloquy

جملات نمونه

1. Hamlet's famous soliloquy, 'To be or not to be . . . '
[ترجمه پویا محمودی] تک گویی مشهور هملت، "بودن یا نبودن. . . "
[ترجمه ترگمان]صدای famous که هملت می گوید این است که باید باشد یا نباشد
[ترجمه گوگل]معروفیت معروف هملت، 'آیا می شود یا نه '

2. We should hope that Hughes, having taken his soliloquy, will one day transcribe more of these asides.
[ترجمه ترگمان]ما باید امیدوار باشیم که هیوز، پیش از این که باخود حرف بزند، یک روز دیگر این حرف ها را تکرار کند
[ترجمه گوگل]ما باید امیدوار باشیم که هیوز، پس از پیروزی او، روزی بیشتر از این افراد را رونویسی خواهد کرد

3. My own soliloquy, my own trial came with that offer.
[ترجمه ترگمان]باخود گفت: خودم هم باخود حرف می زنم، با این پیشنهاد
[ترجمه گوگل]مراسم تدفین من، محاکمه شخصی من با این پیشنهاد آمد

4. Terentia goes offstage, and in a soliloquy, Dycarbas explains his actions.
[ترجمه ترگمان](Terentia)از صحنه خارج می شود و در یک مورد، Dycarbas کاره ای خود را توضیح می دهد
[ترجمه گوگل]Terentia می رود، و در یک مکالمه، Dycarbas اقدامات خود را توضیح می دهد

5. The second actor, the accused, immediately begins a soliloquy of defence.
[ترجمه ترگمان]بازیگر دوم، که متهم است، بلافاصله شروع به دفاع از خود کرد
[ترجمه گوگل]بازیگر دوم، متهم، بلافاصله یک دفاع مقدس را آغاز می کند

6. The soliloquy was an Elizabethan dramatic convention.
[ترجمه ترگمان]باخود گفت: حرف زدن به سرزمین الیزابت an از دوران الیزابت بود
[ترجمه گوگل]مراسم عروسی یک کنسرت دراماتیک الیزابت بود

7. A literary composition in the form of a soliloquy.
[ترجمه ترگمان]یک ترکیب ادبی به شکل یک
[ترجمه گوگل]یک ترکیب ادبی در قالب یک پیانو

8. Such expressions in literary works are called as soliloquy.
[ترجمه ترگمان]چنین اصطلاحاتی در آثار ادبی به عنوان قسمتی از خود نیز نامیده می شوند
[ترجمه گوگل]چنین عباراتی در آثار ادبی به معنای مکالمه نامیده می شود

9. As he made this dreary soliloquy, he had cantered out of Rotten Row into the park.
[ترجمه ترگمان]وقتی که این حرف غم انگیز را به زبان آورد، از یک ردیف پوسیده در پارک تاخت
[ترجمه گوگل]همانطور که او این کار سخت را انجام داد، او را از رد Rotten به پارک افتاد

10. Hamlet's soliloquy is probably the most famous in English drama.
[ترجمه ترگمان]قسمتی که هملت باخود به جلو می برد، احتمالا معروف ترین قسمت نمایش انگلیسی است
[ترجمه گوگل]معجزه هملت احتمالا معروف ترین نمایشنامه انگلیسی است

11. But Pauline Daniels has created a whole new interpretation of the uproarious soliloquy.
[ترجمه ترگمان]اما Pauline دانیلز، تفسیر جدیدی از the را به وجود آورده است
[ترجمه گوگل]اما پلین دانیلز تفسیر کاملا جدیدی را از تجسم عجیب و غریب ایجاد کرده است

12. One way of doing this is to use the soliloquy or aside, such flexible resources on the Elizabethan stage.
[ترجمه ترگمان]یک راه برای انجام این کار، استفاده از قسمتی یا کنار کشیدن، این منابع انعطاف پذیر در مرحله الیزابت است
[ترجمه گوگل]یکی از راه های انجام این کار این است که از طریق مراجعه به مراکز درمانی Elizabethan، از منابع مالی انعطاف پذیر استفاده کنید

13. After a while, you listen to yourself think aloud so you don't have to listen to the soliloquy next to you.
[ترجمه ترگمان]بعد از مدتی، تو به صدای بلند فکر می کنی، بنابراین لازم نیست به حرف زدن با من گوش کنی
[ترجمه گوگل]بعد از چند لحظه، به خودتان گوش می دهید که با صدای بلند فکر می کنید، بنابراین مجبور نیستید گوش دادن به مکالمه در کنار شما داشته باشید

پیشنهاد کاربران

سخنرانی در نمایشنامه که در آن یک شخصیت ، معمولاً تنها در صحنه ، با خودش صحبت می کند تا حضار افکار او را بشناسند.

in soliloquy the character is alone
on the stage
but in monologue there are other characters
but the speaker
ignores them



کلمات دیگر: